Part 39

985 102 82
                                    


ادامه فلش بک تولد جیون  🔙🔙

دختر قدمی به تهیونگ نزدیک شد،  توی کهکشان مشکی چشمای تهیونگش خیره شد.
انگشتان بلندش رو به موهای لخت به رنگ شبش رسوند و آروم و نوازشگرانه،دستش رو روی سر تهیونگش کشید.

کم کم پایین تر رفت و دستشو به گردن تهیونگ رسوند، سرشو پایین کشید و پیشونی بلند تهیونگش رو عمیق و آروم بوسید.

تهیونگ هومی از آرامشی که دختر بهش میداد کشید و سرش رو کمی بالا آورد و کمرش رو گرفت،دختر رو به خودش چسبوند.

فاصله کم بین لبهاشون رو از بین برد و لبهای تهیونگش رو به یه بوسه تشکر د‌عوت کرد.

تهیونگ میخواست این دفعه فقط و فقط جیون کسی باشه که داره لبهاشو میبوسه و خودش چشماش رو بست تا بهتر حس کنه و همکاری نکرد.

دختر به آرومی لب بالایی و سپس لب پایینی تهیونگ رو بوسید ، و شروع به مکیدنشون کرد.

فقط خدا میدونست تهیونگ چقدر عاشق بوسه های ناشیانه و دوست داشتنیه.

دختر تمام عشقش رو میخواست با بوسه اش به تهیونگ نشون بده و رفته رفته مکش لبهاش بیشتر می‌شد و بالاخره با اعتراض شش هاش دست از بوسه کشید و هوا رو به ریه هاش دعوت کرد.

تهیونگ کمر دختر رو به بدنه ماشین چسبوند و موهاش رو از روی پیشونیش کنار زد، به آرومی روی لبهای دختر لب زد:

عزیزم تولدت مبارک ، ممنونم که جسمت رو ، روح و قلبت رو به من دادی ، اینا برای من خیلی ارزشمنده من هیچ وقت از دستت نمیدم !
( بوسه محکمی روی لبهاش نشوند و ادامه داد: )

نظرت چیه با کادوت یه دوری بزنیم ؟


دختر با اشتیاق سری تکون داد و  با سوییچ توی دستش قفل درها رو باز کرد، گفت:

عاشق رنگش شدم تهیونگ ، اما فکر نمیکنی که این هدیه زیادی گرون قیمته ؟

تهیونگ دستی به چونه اش کشید و گفت:
عامم تو یادته روز تولدم چه هدیه ای دادی ؟

جیون سری تکون داد :
عاره یه عینک و کلاه جراحی

تهیونگ انگشت اشاره اش رو بالا آورد:
یه چیز دیگه ‌هم بود !

با نگاه گیج پرسید:
چی؟

تهیونگ کمی لبش رو جلو داد و پرسید:
واقعا یادت نمیاد ؟ تو خودتو تمام و کمال در اختیارم گذاشتی اونم توی اتاق عمل !

اوه تهیونگ نگووو
و با خجالت سرشو پایین انداخت و آروم خندید‌.

تهیونگ چونه دختر رو گرفت و سرشو بالا داد و با نگاه نافذش،عمیقاً درون چشمان دختر خیره شد و  گفت:

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Où les histoires vivent. Découvrez maintenant