Part 17

1.1K 141 37
                                    

بعد از یک ساعت تهیونگ گردنش رو چرخشی داد و دستاش رو باز کرد و کشید.

جیون لبخندی زد و گفت:
ممنون ببخشید خسته ات کردم.

تهیونگ:
خب بقیش رو بگو.

جیون:
تموم شد دکتر کیم.

امم دکتر پارک میشه من مقاله اتون رو مطالعه کنم؟
تهیونگ با تردید درخواست کرد.

البته خودم میخواستم بهت بدم که بخونیش.
جیون با لبخندی موافقت کرد و ادامه داد:

این یه مقاله سی صفحه ای عه.
یه پرینت بگیر و اگه تونستی همش رو تا فردا یه دور بخون.
میدونم راجع به دایسکشن اطلاعاتی داری اما اگه اینو بخونی اطلاعاتت بیشتر میشه و شاید پس فردا لازمت بشه چون پروفسور میکشن بعضی اوقات سطح دستیارام رو هم میسنجه ؛ دو تا دستیار قبلیم هیچ کدوم نتونستن خواسته پروفسور میکشن رو عملی کنن.

در ضمن قرار نیست دستیارم معرفی بشی !
تو قراره همراهم باشی.

تهیونگ با خنده گفت:
اوه نمیدونستم فکر میکردم قراره نقش دستیارت رو بازی کنم.

جیون با اخم کوچیکی گفت:
نه ! به هیچ وجه .
من همچین کاری انجام نمیدم این در شأن شما نیست.
اما احتمالات رو در نظر بگیرید شاید پروفسور خواست شما هم کمی توضیح بدید.

تهیونگ لبخندی زد و گفت:
حتما دکتر پارک ؛ خب اینم از پرینت.

و دسته ای از برگه ها رو توی دستش گرفت و از روی صندلی بلند شد و گفت:

ممنونم دکتر پارک اگه امری نیست من برم.

جیون:
بلیطتون یادتون نره دکتر کیم.

اوه داشت یادم میرفت.
و بلیط رو از روی میز برداشت.

۴۰دقیقه قبل از پرواز فرودگاه باش.
جیون گفت و دکتر کیم بیرون رفت.

دکتر پارک لباسش رو عوض کرد؛ لپ تاپش رو برداشت و توی کیف مخصوصش گذاشت و با دست راستش نگه داشت.

از بیمارستان بیرون زد و ایستاد تا تاکسی بگیره ؛حوصله پیاده روی نداشت چون میتونست خسته اش کنه و به کاراش نرسه.

یه دوش آب گرم گرفت وچمدونش رو از توی کمدش بیرون کشید و لباس ها وسایل مورد نیازش رو توش جا داد.

حتی گوشی پزشکیش رو هم گذاشت؛به قول خودش فقط محض احتیاط !
خودش هم نمیدونست برای چی و به کارش هم نمیومد !

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Where stories live. Discover now