Part 21

1.2K 130 54
                                    

هر دو همراه هم وارد یه پاساژ لباس مردونه شدند که تهیونگ پرسید:

برای چی اومدیم اینجا من که نمیخوام چیزی بخرم!

جیون گفت:
درسته! چون من میخوام برات لباس بخرم.

تهیونگ ایستاد وگفت:
نه ممنون نیازی نیست و اینجا هم همه لباساش بِرَنده.

جیون بشکنی زد و گفت:

برای همین هم اومدیم اینجا چون لباساش برنده.

تهیونگ دست جیون رو گرفت و متوقفش کرد و گفت:
اما من نمیخوام تو خرج بندازمت.

جیون برگشت و درست توی چشمای تهیونگ نگاه کرد و گفت:

تهیونگ تو برای من پالتو خریدی و متوجه شدم که اون پالتو برند LVبود پس منم میخوام جبران کنم و الان هم بهترین موقع اس.

تهیونگ با لحن جدیش گفت:اما جیون!

جیون انگشت اشاره اش رو به نشونه سکوت روی لبش گذاشت و گفت:

حرف نباشه!
من میخوام برای دوستم لباس بخرم پس بیا بریم.

و تهیونگ سری تکون داد و دنبال جیون راه افتاد.
اون فکر میکرد قراره برای یکی از دوستاش یا برادرش لباس بخره پس باهاش وارد فروشگاه شد.

جیوم شیش تا فروشگاه رو با تهیونگ از نظر گذروندند اما چیزی انتخاب نمیکرد.

تهیونگ با کلافگی گفت:

نمیخوای انتخاب کنی ؟!

جیون انگشتش رو روی لبش گذاشت و در حالیکه همچنان به لباس های مختلف نگاه میکرد گفت:
دنبال یه چیز متفاوتم.

تهیونگ:
خاص؟

جیون با ذوق گفت:
اره ؛ آها خودشهههه.

و به یه کت و شلوار صورتی پر رنگ اشاره کرد.

خوشگله .
تهیونگ تاییدش کرد.
و جیون یه نگاه دیگه به اطراف انداخت.

جیون:
با اون پالتو قهوه ایه عالی میشه.

تهیونگ سری تکون داد و گفت:

اوهوم ؛ سلیقه ات خوبه.

جیون فروشنده رو صدا کرد وگفت:
آقا لطفا اون کت و شلوار صورتیه رو با اون پالتو قهوه ای لطف کنید.

خب برای ایشون.
فروشنده گفت و به تهیونگ اشاره کرد و جیون هم تایید کرد.

چی ! اما تو گفتی که برای دوستت میخوای لباس بخری!
تهیونگ با تعجب گفت و جیون با لبخند گفت:
خب تو دوستمی ، نیستی؟

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon