Part 9

1.2K 138 6
                                    

بعد از رسیدگی به بیمار امروزش با مین یانگ و شینهه به کافه تریا رفتند و با هم کافی خوردند و کمی هم صحبت کردند.

جیون شیفت امروزش تموم شده بود؛پس به اتاقش رفت و لباساشو عوض کرد و وسایلش رو برداشت و از بیمارستان بیرون رفت.

جیون بر خلاف هر روز که با ماشینش میومد؛امروز برای تنوع و پیاده روی بدون ماشین به بیمارستان اومده بود؛پس از پیاده رو مشغول به قدم زدن تو هوای سرد پاییز شد.

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

دکتر پارک امروز خیلی کمکم کرد ، باید ازش تشکر کنم.
از اتاقش خارج شد و روبروی اتاق دکتر پارک ایستاد و در زد.
بعد از دوبار در زدن دستگیره رو به پایین هل داد ؛ اما در باز نشد و نتیجه گرفت که حتما شیفتش تموم شده و رفته.

تهیونگ هم شیفتش تموم شده بود پس سوییچ و گوشیش رو برداشت و روپوشش رو با کتش عوض کرد.

ماشینش رو از پارکینگ بیمارستان خارج کرد؛که توی پیاده روی خیابون روبروی بیمارستان دکتر پارک رو دید که تند تند قدم برمیداشت.

لبخندی زد و با ماشینش کنار پیاده رو، روبروی دکتر پارک قرار گرفت و بوق زد که جیون توجه اش به ماشین کنارش جلب شد و ایستاد.

تهیونگ صداش زد:دکتر پارک.

جیون به راننده نگاه کرد و ابرویی بالا داد و گفت:

اوه شمایید دکتر کیم ؛ کاری داشتید با من؟

تهیونگ سری تکون داد و گفت:
یه صحبتی باهاتون داشتم اگه میشه بفرمایید داخل ماشین صحبت کنیم.

خب باشه ای گفت و ماشین رو دور زد و سوار شد که دکتر کیم راه افتاد.

دکتر پارک با کلافگی گفت:
دکتر کیم اگه میشه همینجا با هم صحبت کنیم.

تهیونگ توضیح داد:
خب راستش دکتر پارک میخواستم برای تشکر به یه شام دعوتتون کنم.

دکتر پارک که حوصله شام رو نداشت؛گفت:

اوه دکتر کیم خیلی ممنون نیازی نیست وظیفه ام بود.

تهیونگ راهنما زد و گفت:
خب شما هم منو به شام دعوت کرید این به اون در.

جیون چیزی نگفت و تهیونگ پرسید:
دکتر پارک؛ شما چطور تشخیص دادید که اون خانوم بارداره ؛اونم فقط با یه بار نگاه کردن؟

جیون سرشو به پشتی صندلی تکیه داد و گفت:

خب به خاطر این که وقتی رزیدنت بودم بیشتر خانومای باردار رو ویزیت میکردم.

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Where stories live. Discover now