Part 14

1.1K 141 49
                                    

جیون بعد از برداشتن لباس های خیسش از کنار شومینه همراه تهیونگ راه افتاد و از کافه بیرون رفتند و راه برگشت رو در پیش گرفتند.

دست آزادش رو توی جیب پالتوی بزرگ تهیونگ که تن خودش بود فرو کرد.

خیلی سردش بود پس سرشو تو یقه پالتو برد؛که عطر شکلاتی _قهوه ای تهیونگ بینیشو قلقلک داد و باعث دعوت کردن هوای بیشتری از اطراف به واحد های کوچک حبابکی آپارتمان چند شاخه شش هاش شد .

خیلی محتاطانه با نیم بوت های مخملی صورتی رنگش سراشیبی تند و تیز کوه برفی رو همراه تهیونگ پایین میومد که بعد از گذشت تنها چند دقیقه تهیونگ خیلی جلوتر از جیون بود.

تهیونگ رو به جیون کرد و با صدای بلندی گفت:

چقدر لاک پشتی جیون زود باش بیا دیگه!

جیون متقابلا با صدای بلند تری جواب داد:
خب یکم صبر کن.

و با احتیاط پایین اومد.

تهیونگ بلند تر از قبل گفت:

خورشید داره غروب میکنه؛ چیزی تا شب نمونده و هوا خیلی سرده همینطوری راه بیای یه ساعت طول میکشه تا به پایین کوه برسیم!
و البته تا اون موقع منجمد شدیم!

جیون با حرص در حالیکه میومد داد زد:
مگه نمیبینی با این پاشنه بلندا دارم راه میام؟

بقیه دخترا در حالت عادیش که زمین صافه هم بزور راه میرن؛بعد تو انتظار داری تو این سراشیبی بدوم؟

همون موقع پاش رفت روی یه سنگ و با سر تو بغل تهیونگ رفت.

تهیونگ آروم تر از قبل گفت:

ببخشید تقصیر من بود فکر اینجاشو نکرده بودم که تو همیشه پاشنه بلند میپوشی!

جیون از تهیونگ فاصله گرفت و خودشو جمع و جور کرد و گفت:

اشکال نداره اما انتظار توربو بودن رو از من...

که دستای تهیونگ زیر زانو و پشت کمرش قرار گرفت و از زمین بلندش کرد.

چ چی چیکار میکنی منو بزار زمین...

جیون در حالیکه صورتش از خجالت سرخ شده بود و تقلا میکرد تا از بغلش خارج بشه اینو گفت.

تهیونگ محکمتر از قبل میون بازو هاش زندانیش کرد و زمزمه کرد:

انقدر تکون نخور نگه داشتنت سخت میشه.

🏥HEART BEAT HOSPITAL'S LOVE STORY 🏥Où les histoires vivent. Découvrez maintenant