-کای
-هوم
کیونگ مردد زمزمه کرد:
-میشه یه روز با هم بریم دریا؟
مرد سرشو بالا برد و به چشمای مشتاقش خیره شد.
-دوست داری بری؟
کیونگ لبخند کوچیکی زد و با یادآوری یکی از خاطرات بچگیش با صدای ملایمی زمزمه کرد:
-خیلی دلم میخواد برم...خب تو بچگیم رفتم اما خوش نگذشت به این فکر کردم که ممکنه باتو خیلی خوش بگذره.
مرد گوشی توی دستشو کنار گذاشت و کیونگ رو تو بغلش گرفت.
-با هم میریم، این روزا یه کم سرم شلوغه اما بعد از اینکه کارام کمتر شد به یه مسافرت کوتاه میریم.
کیونگ لبهاشو با ذوق تو دهنش کشید.
-ممنونم.
کای کمی فکر کرد و با اخم کنجکاوی پرسید:
-گفتی به موسیقی علاقه داشتی؟
کیونگ با هوم کشداری گفت:
-هنوز هم دوسش دارم.
-چه سازی دوست داری؟
کیونگسو بی تعلل لب باز کرد:
-گیتار
کای کمی مکث کرد و مردد پرسید:
-میتونی بخونی؟
کیونگ با گونه های گل انداخته خندید.
-آره همچنان میخونم.
کای گونه های نحیف پسر رو با محبت نوازش کرد و نیشگون نرمی از لپش گرفت.
-برام بخون.
کیونگ با اضطراب بزاقش رو بلعید.
-ا..الان؟
-آره، دلم میخواد صداتو بشنوم...یه چیز خوب برای خوندن انتخاب کن.
کیونگسو لب پایینش رو مکید و با استرس به خواننده مورد علاقه اش فکر کرد.
-دی او رو میشناسی؟
جونگین با اخم ریزی جواب داد:
-عضو گروه اکسو؟
چشمای کیونگ برق زدن و تند سرشو تکون داد.
-آره من طرفدارشم.
-خیلی خب یکی از ترک هاشو برای خوندن انتخاب کن.
کیونگسو بزاقشو قورت داد و صاف نشست.
-چشماتو ببند.
کای آروم خندید.
-چرا؟
-اگه نگام کنی خجالت میکشم، تو فقط میخوای صدامو بشنوی پس چشماتو ببند.
جونگین قصد اذیت کردنشو نداشت پس با یه لبخند پهن و دندون نما، چشماشو بست.
-خب حالا بخون موش کوچولو!
کیونگ زبونشو رو لبش کشید و بعد از یه نفس عمیق صدای دلنشینش رو از بین لبهاش آزاد کرد.
" احساساتم دارن مبهم میشن
به خاطرِ احساساتِ گرفته ای که در حالِ گذرن
الان دیگه پنهان کردنِ قلبمو
کنار گذاشتم.
چه قدر دور شدم؟
من فقط رو به جلو دویدم.
به خاطر همین، میترسم که به عقب نگاه کنم
به همه ی داستان هایی که اون عقب موندن. "
کای پلکهاشو به آرومی باز کرد و لبخند گرمی به لبهاش نشوند. نگاهش به چهره سرخ کیونگسو ثابت موند.
" مثل گذر زمان
همه ی روز های شاد
و همه ی روز های دل شکستگی
دارم بهشون اجازه میدم که طبیعی بگذرن
شبیه خورشید و ماه که ظاهر میشن و غروب میکنن.
بعضی وقتا گریه کردم، بعضی وقتا خندیدم
چه امیدوارم بودم، یا درد می کشیدم،
چه قلبم می تپید، چه قلبم بی حس بود.
من از قلبم پیروی کردم، درست همونطوری که هست. "
کای ناخواسته دستشو جلو برد و انگشتای کیونگ رو به آرومی گرفت. پسر کمی مکث کرد و نگاهش به چشمای کای افتاد.
-ادامه بده.
پلک کوتاهی زد.
" مثل ستاره های بی شمار آسمون
درست تو جای همیشگی
تا جایی که بتونم میدرخشم
پس خودت رو مخفی نکن و نشونم بده
تو، همینطور که هستی، بازم هیچ مشکلی نیست، هیچ مشکلی نیست.
امروز، برای اولین بار
با قلب صادقم رو به رو شدم
من حتی بی میل و مردد بودم که جلوی آینه بایستم
چرا اینقدر صورتم خجالت آوره؟
چیزی که زیباست، همیشه با ارزشه
حتی اگه لحظه ای باشه و بعدا دیگه نباشه
چشم های قلبم، با لحظات ساده پر شده
همونطور که همیشه به نظر میرسه.
تنهایی که درونم پنهان شده
منو مجبور می کنه یه لحظه متوقف بشم
من فقط نگاه می کنم
که کِی نسیم ملایم می وزه
چشمامو باز می کنم و یک روز دیگه ام میگذره. "
جونگین سرشو کج کرد و پلکهاشو آروم بست تا با تمام وجودش صدای پسر رو حس کنه و کلماتی که به اندازه قطره های بارون و دونه های برف درخشنده و زیبا بودن رو روی پوست صورتش لمس کنه.
" بعضی وقتا گریه کردم، بعضی وقتا خندیدم
چه امیدوارم بودم، یا درد می کشیدم،
چه قلبم می تپید، چه قلبم بی حس بود
من از قلبم پیروی کردم، درست همونطوری که هست.
مثل ستاره های بی شمار آسمون
درست تو جای همیشگی
تا جایی که بتونم میدرخشم
پس خودت رو مخفی نکن و نشونم بده
تو، همینطور که هستی، بازم هیچ مشکلی نیست، هیچ مشکلی نیست.
خاطراتی که دستامون رو پر میکنن
داستان با ارزش ماست
قلب من با حقیقت پر شده
اگه بعد یه مدت بتونی دوباره به یادم بیاری
میتونی بگی
که تو هم خوشحال بودی؟ "
نتونست تحمل کنه و فاصله اشو با کیونگ کمتر کرد و جسم کوچیکش رو در آغوشش گرفت.
-بخون
" من با تو گریه کردم، من با تو خندیدم
امید های زیادی واست داشتم، به خاطرت درد کشیدم
تمام وجودم سرریز کرد و عاشقت شدم
جوری که قلبم هدایتم میکرد.
با وجود همه ی نگرانی های گفته نشده
با وجود همه ی جای زخم های عمیقی که پوشیده شده
زمان، با سرعت یکسانی میگذره
و همه چیز رو میشوره و میبره، مثل همیشه
پس تو میتونی با سرعت به راهت ادامه بدی، هیچ مشکلی نیست، هیچ مشکلی نیست. "
کیونگسو نفس عمیقی کشید و پلکهاشو به آرومی باز کرد.
-تموم شد.
کای به چشمای مضطربش لبخند زد.
-عالی بود. توله، تو فوق العاده ای!
کیونگ خجالت زده لبهاشو تو دهنش برد و ریز و نخدی خندید.
-وا..واقعا...
جونگین سرشو تکون داد و با هیجان لب زد:
-این صدا واقعا محشره، میدونی چیه؟
کیونگ با چشمای درشتی که مشتاق شنیدن حرفش بودن سرشو جلو برد.
-چیه؟
-من آدم حسودی نیستم اما حس خوبیه که این صدا رو فقط خودم شنیدم و اجازه نمیدم نصیب کَسِ دیگه ای شه!
کیونگ بی صدا لبخند زد و سرشو کمی جلو برد.
کای متوجه حس درونی کیونگ بود پس بدون تعلل لبهاشون رو بهمدیگه رسوند.
پسر با اشتیاق دستاشو به صورت مرد رسوند و قابش گرفت و با لذت لبهاشو مکید.
جونگین اجازه داد اینبار کیونگ بوسه رو هدایت کنه و هر کاری که باعث حال خوبش میشه رو انجام بده.
DU LIEST GERADE
" Amaryllis "[Complete]
Romantikفیک کامل شد. •¬کاپل: چانبک | کایسو •¬ژانر: ددی کینک| رمنس | اسمات •¬خلاصه: بکهیون علاقه زیادی به مدل شدن داشت و با همسایه رو به روییش که از قضا عکاس ماهری بود بر اساس شرط و شروط هایی قرارداد میبنده، قراردادی که اونو به یه بیبی هورنی تبدیل میکنه...