صدای کای رو نشنیده گرفت و به عمد خودش رو مشغول اسپری کردن گلها نشون داد.-نمیشنوی؟
وقتی صدای کای رو تو نزدیک ترین مکان به خودش شنید ناخواسته تو جاش پرید اما سعی کرد بی توجه به مرد به کارش ادامه بده.
کای به سرگردونی و گمراهی کیونگ نیشخند معناداری زد.
-موش کثیف
-داری مزاحم کارم میشی
-فردا ملحفه جدید برام میاریکیونگ بزاقشو بلعید و سر تکون داد.
-همینکارو میکنم
-حالام زمین رو تی بکشکیونگ سمت کای برگشت اما نگاهشو جایی دورتر از چشمان کای نگه داشت.
-همین حالا تمیز کردم
کای به گلدون قدیمی که هیچ گلی نداشت و از خاک خشک پر شده بود نگاه کرد و با یه انگشت از سطح صاف قفسه هلش داد و به زمین پرت کرد.
کیونگ لبهاشو تو دهنش برد و یه قدم عقب رفت.
کای دستاشو تو بغلش گره زد.-حالا تی بکش
کیونگ مطمئن بود اگه مخالفت کنه دوباره با عصبانیت کای رو به رو میشه پس بی چون و چرا از کنار مرد گذشت و تی رو تو دستش گرفت.
کای با حرص روی خاک و گِل روی زمین لگد گرفت و زیر کفشش مالوند.
مقابل چشمای کیونگسو سمت میزش قدم تند کرد.
کیونگ به تک تک جا پایی که کای به جا گذاشت نگاه کرد و با چشمایی که ازشون آتیش میبارید به کای زل زد.-تو...
کای بی اعتنا سرشو سمت خیابون چرخوند و سمت در رفت.نفس های تند و صدا داری رو از دهنش وارد ریه هاش کرد و اب دهنش رو با حرص قورت داد.
باورش نمیشد تمام سرامیک هایی که با زحمت پاکشون کرده بود تو کمتر از یک دقیقه کثیف شده باشن.
چند باری پلک زد و لبهاشو تو دهنش برد.
"جزای حماقتته کیونگسو"به سختی سعی کرد آروم باشه و حرفی نزنه.
تی رو روی زمین کشوند و با دقت مشغول برق انداختن سرامیک ها شد.کای با لبهای جلو اومده دستشو پشت سرش برد و با اخم ریزی پاهاشو حرکت داد.
کیونگ با چشمای گرد شده نگاش کرد اون پاها دوباره خط تی کشیده شده ی پشت سرش رو کثیف کرده بودن.
-هی؟
-حرفی داری؟
لحن خشمگین کای باعث شد لبهاشو رو هم فشار بده و سکوت کنه.
کیونگ به آرومی تی میکشد و کای با چونه کج پشتش راه میرفت.کیونگ کلافه لب باز کرد:
-نمیخوای بشینی؟
-نه-کفشات دوباره همه جا رو کثیف میکنن
کای چهره متفکری به خودش گرفت.-نظرت چیه اول کفش هامو تمیز کنی؟
کیونگ آب دهنشو قورت داد و کمی این پا و اون پا کرد.
ESTÁS LEYENDO
" Amaryllis "[Complete]
Romanceفیک کامل شد. •¬کاپل: چانبک | کایسو •¬ژانر: ددی کینک| رمنس | اسمات •¬خلاصه: بکهیون علاقه زیادی به مدل شدن داشت و با همسایه رو به روییش که از قضا عکاس ماهری بود بر اساس شرط و شروط هایی قرارداد میبنده، قراردادی که اونو به یه بیبی هورنی تبدیل میکنه...