┨Last Part├ Amaryllis

1.2K 264 266
                                    

-صبحانه اتو کامل بخور بعد برو دانشگاه.
کیونگسو با عجله قاشق خالی رو از دهنش فاصله داد و با لپهای پر از غذا که به سختی میجوییدشون سر تکون داد و گفت:
-بعد دانشگاه...میرم پیش بابا...اونجا میای دنبالم؟
کای پشت چشمی برای پسر نازک کرد.

-هنوز یاد نگرفتی با دهن پر نباید حرف بزنی؟
-نه
ریز خندید و یه قاشق دیگه تو دهنش چپوند.
-آروم تر بخور...چته؟ مگه قحطی اومده؟
کیونگسو ابروهاشو بالا پروند.
-میای دنبالم؟
-آره میام، مثل آدم غذا بخور.

پسر غذاشو قورت داد و زبونشو لا به لای دندوناش گذروند. از پشت میز بلند شد و سمت کای رفت. پشت سرش ایستاد و دستاشو دور گردنش گره زد.
سرش رو خم و نیم رخ چشمگیر مرد رو با عشق بوسید. کنار گوشش زمزمه کرد:
-امروز پسر خوبی باش. تا شب نیستم پس کاراتو درست انجان بده نگاهت به کسی نیفته که اون چشاتو سیخ میکشم میزارم رو آتیش.

جونگین آروم خندید و دستش رو بالا برد پشت گردن پسر کشید.
-تو دانشگاه پسر خوبی باش. شلوارت خیلی تنگه از فردا باید گشاد بپوشی.
-یادمه ددیم شلوار تنگ و شورتک دوست داشت.
کای سرشو کج کرد و از پایین به نیشخند مارموز پسر خیره شد.

-ددی شلوار تنگ و شورتک رو برای خودش دوست داشت نه اینکه بقیه چشاشونو در بیارن نگات کنن!
کیونگسو لبهاشو جلو برد و لبهای نرم مرد رو کوتاه بوسید. نمیخواست به حرف کای گوش کنه پس خونسردانه لب زد:
-من دیگه میرم...بابت صبحونه ممنونم ددی!

کای اخم کوچیکی کرد.
-نرسونمت؟
کیونگسو کیفش رو گرفت و ناچی زیر لب گفت.
-میخوای دوستام بفهمن که چه دوست پسر خنگی دارم؟ کسی که واحد هاش رو از اول برداشته و نمراتشم غیر قابل گفتنه؟

جونگین با شنیدن حرف هاش، چشماش گشاد شدن و با بهت بزاقش رو بلعید.
-چی؟
پسر با شیطنت خندید و چشمک حرص در آری زد و سمت در رفت.
قبل از بیرون رفتن دستشو بالا برد.
-بای بای ددی!

با کوبیده شدن در، جونگین ناخواسته تو جاش پرید و دندوناش رو با غیظ رو هم سایید.
اون پسرک وراج و سر به هوا بالاخره زهرشو ریخت و کارشو بدون تلافی باقی نذاشت. هر چند مطمئن بود تا مدت ها قراره این طعنه کنایه ها رو بشنوه و حرص بخوره.
هوووفی کشید و با غیظ پشتش رو به صندلیش تکیه داد.

_____________

حتی فکرش رو هم نمیکرد بعد از رابطه خیس و عاشقانه اشون، چانیول بخواد اینطور تنبیه اش کنه.
باورش نمیشد همچنان داغی کام مرد رو تو بدنش حس کنه و باسنش سیلی بخوره. اسپنک هایی که چانیول قولشون رو داده بود تو اولین صبح کنار هم برگشتنشون اتفاق افتاده.

چانیول یه مرد حریصِ واقعی بود. وقتی از دوستی بک و ته یانگ فهمید تمام فکرش شده بود دور کردن بکهیون از اون پسر، اما با پنهون کاری که از سمت بک دید تصمیم گرفت کارشو یه سره کنه.
همچنان عضوش تو بدن پسر بود و از گرمای لذیذش بهره میبرد.
-نشنیدم.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 07, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

" Amaryllis "[Complete]Where stories live. Discover now