┨Chapter 2├ Amaryllis

1.7K 387 152
                                    

-من از کی بیام؟
کای دوباره سر تاپای پسر رو برانداز کرد و با کمی تردید پرسید:
-گفتی اسم برادرت چیه؟

کیونگ نگاهشو از گلهای خوشرنگی که توجهشو جلب کرده بودن گرفت و به کای نگاه کرد.
-دو بکیونگ

نگاهشو تو صورت بهم ریخته کای چرخوند و با کنجکاوی پرسید:
-میشناسیش؟

جونگین دوباره سوالشو بی جواب گذاشت و رو صندلی پایه بلند کنار قفسه ها نشست.

کیونگسو بی توجه به مردی که تو فکر فرو رفته بود سمت گلها رفت.

ناخواسته لبخند کمرنگی زد و انگشتاشو با احتیاط رو برگ ها و غنچه های ریزی که به زیبایی خودنمایی میکردن کشید.

سرشو سمت دیگه ای چرخوند و با ذوق مشغول دید زدن بقیه گل ها شد.

جونگین با اخم به رفتارای پسر نگاه کرد و هوووف بلندی کشید و از رو صندلیش بلند شد و کارت شناسایی پسر رو از روی میز گرفت.
-اوه این گل

کای با اخمی که رو پیشونیش جا خشک کرده بود سمت پسر چرخید و به گلی که مقابلش بود نگاه کرد.
-این گل تو اتاق برادرمم هست...اسمشو نمیدونم چیه اما اون رنگ صورتیش رو داره.

کای یه تای ابروشو بالا نگهداشت و با دقت به حرفاش گوش داد.
-خیلی گلشو دوست داره، مثل بچه ها ازش مراقبت میکرد ولی رنگ سفید و قرمزش هم خیلی قشنگه

کای لبشو تو دهنش برد و گاز ریزی گرفت.
-گلی که تو اتاق برادرته، رنگش صورتیه؟
-آره، منم خیلی اون گل رو دوست دارم

کای بی اراده لبخند کوچیکی زد.
-بیا اینجا
کیونگسو با عجله از بین گلها گذشت و دوباره نگاهشو عقب انداخت.

دکور جالب و دلنشینی داشت و گلها به زیبایی تو جای مناسبی از مغازه قرار گرفته بودن. با وجود پنجره های بزرگ، نور به اندازه کافی به داخل میتابید.
-بله
-کارت شناساییت پیش من میمونه تا زمانی که حسابت تسویه شه پس فکر نکن میتونی قسر در بری

کیونگ چونه اشو کج کرد و زیر لب تاییدش کرد.
-از فردا صبح بیا اینجا
کیونگ بی صدا سر تکون داد و لبخند کمرنگی زد.
کای به زخم آرنجش نگاه کرد و چشماشو ریز کرد.
-دستت نمیسوزه؟
کیونگ با حالت مظلومی سر تکون داد.
-میسوزه
-زودتر ضدعفونیش کن

-اسم اون گل چیه؟
دستشو سمت گلی که تا چند دقیقه پیش توجهشو جلب کرده بود نشونه گرفت و کای با چشمایی که آشوب بزرگی رو تو سیاهی وجودشون پنهان میکردن به گلها نگاه کرد.
-نمیدونم

کیونگ اخم ریزی کرد و تکخند بی صدایی زد.
-جدی میگی؟ چطور ممکنه اسم گلهاتو ندونی؟
کای نفس نصف و نیمه ای کشید و لبهاشو رو هم فشرد.

-حالا برو به سر و وضعت برس، فردا صبح میبینمت
کیونگ چونه اشو از بداخلاقی مرد کج کرد و بی میل تعظیم کوتاهی کرد و از گلفروشی بیرون رفت.
-احمق اسم گلهاتو نمیدونی؟!

" Amaryllis "[Complete]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora