+گلی بانو من هیچ وقت ناراحت نمیشم از تو و مسعود خان یا از فرید و الهه
به الی و فرید که وسط داشتن میرقصیدن نگاه کردم لبخند زدم اونا فوق العاده بودن
با دیدن فرهاد که سمت من میاد لبخند دندون نمایی زدم
دستمو کشید مجبور شدم سر پا وایسمگلی:فرهاد چی کار میکنی اروم باش پسرم
فرهاد:میخوام باهاش برقصم
گلی لبخند زد فرهاد دست منو گرفت برد وسط اهنگ لایت به زبان ترکی در حال پخش شدن بود دستمو به جای این که تو دستش بزارم دستمو دور گردنش حلقه کردم خودمو بهش چسبوندم دستشو دور کمرم حلقه کرد
نفس گرمش به صورتم خورد عجب عطری زده بود+عطر تندی زدی
اروم گفت:مشکلی داره؟
+خودت گفتی ممنوعه
فرهاد:برای زنا ممنوعه
+جدی چرا ؟مثلا تحریک میشی نمیتونی خودتو کنترل کنی؟
فرهاد:چرا الان درباره قوانین صحبت میکنی ؟
+چون تبعیض قائل میشی و حق زنا رو پایمال میکنی
فرهاد:بسه امشب از اینجا میری
+هممم باشه
از پشت موهاشو نوازش کردم گفتم:فکر کردی بهت التماس میکنم
فرهاد:دیشب که اسممو با ناله صدا میزدی و التماسم میکردی
+گفتم که جای تو هر کی بود لذت میبردم
فرهاد:تو که این مشکلو داری حتما با خیلیا بودی
+این مسئله به تو مربوط نمیشه
فرهاد:چرا مربوط میشه ممکنه ایدز بگیرم اگه بکنمتحولش دادم با چشمای خشمگین بهش نگاه کردم از خونه زدم بیرون. از حیاط گذشتم اشک از چشمامم سرازیر شد کلید ماشینو از نگهبان گرفتم سوار ماشین شدم حرکت کردم
اشک صورتمو خیس کرده بود.+ پسره عوضی ازتتتتت متنفرممممممممم
وقتی به خودم اومدم دیدم کنار رود خانه اول روستام
ماشینو زیر یه درخت بزرگ پارک کردم به بیرون زل زدم.
شاید این مشکلو داشتم ولی حتی من با سهیل رابطه نداشتم و خودمو کنترل کردم ،نه به خاطر این که ترسیدم از این که بکارتمو از دست بدم بلکه این عقیده رو داشتم نباید بدنمو حراج بزنم که پسرا ازم به عنوان یه وسیله استفاده کنن دیشب برای اولین بار یه پسر در این حد بهم نزدیک میشد و حالا امشب داشت از نگرانیش ک نکنه من ایدز دارم میگفتگوشیم مدام زنگ میخورد بالاخره جواب دادم
الی با نگرانی گفت:چی شده چرا رفتی؟
+بر میگردم نگران نباش باشه
الی:چی شد
+الان میخوام تنها باشم ،باشه ؟ میام باهات حرف میزنم
الی :معذرت میخوام اینا همش مقصر منم نباید مجبورت میکردم اینجا بیای
+حرف مفت نزن الی من بالاخره به مراسمت دعوت میشدم دیگه
الی:دوست دارم
+من بیشتر خره
گوشیو قطع کردم دکمه ضبطو زدم اهنگ غمگین پخش شد و من به هزار دلیل اشک ریختم ،به خاطر حرفایی که می شنیدم به خاطر آدمای عوضی سو استفاده گر مثل فرهاد و....وقتی احساس سبکی کردم اشکامو پاک کردم
خواستم ماشینو روشن کنم که یکی زد به شیشه جیغ زدم ترسیدم
در ماشین باز شد فرید اومد تو
گفت:دختره کودن کجا رفتی ؟ اینجا جاس اخه
در پشت باز شد الی خودشو انداخت تو ماشین
+شما دوتا کودن باید تو مراسم باشین
فرید:یه نگاه به ساعت انداختی تموم شد
+گمشین بابا پس تنهایی عشقولانه در کردن چی؟
الی:تو از کجا میدونی عشقولانه در نکردیم؟
+بی حیاااا عوضی
خندید از پشت بغلم کرد
فرید:فرهاد مثل دیوونه ها همه جا دنبالت گشت .خونه بعد مراسم غوغا شد
چی گفت بهت که اینجوری شدی ؟
+مهم نیست دیگه
الی:انتظار داشتم بزنی تو گوشش
فرید:داری تحریکش میکنی؟
الی:نه عادتشه
+نمیشد کلی ادم اونجا بود و جشن مراسم شما بود نمیخواستم خراب بشه واقعا معذرت میخوام
الی:میگم گریه نکردی؟
+چرا گریه کردم
الی:خداییی ارایشت چرا خراب نشده
+میدونی چقدر این سری گرون خریدم
الی:بابا پولدار
+زر نزن هیچی تو کارتم نموند ولی خریدمش