part13

1K 54 19
                                    

به سختی چشمامو باز کردم توی تخت خیلی بزرگ بودم با تعجب اطرافمو نگاه کردم  با دیدن منظره. پنجره کپ‌کردم
فقط یه چیزی تو ذهنم اکو شد من ایران نیستم
با ترس سمت در رفتم. هر چقدر دستگیره رو تکون دادم در باز نشد ‌
شروع کردم به جیغ و داد زدن
یهویی در به هم کوبیده. شد دوتا ادم که نه دوتا غول بیابونی  با کله کچل اومدن دستامو گرفتن  منو کشوندن بیرون
جیغ زدم:ولللمممممم کنیییننننننن  لطفاااا ولمممم کنین
پرتم کردن روی زمین سرمو بالا گرفتم
با دیدن چند تا شیخ عرب و یه مرد کت و شلواری با چهره اسیایی شرقی. رو به روم بودن
همون مرد آسیایی گفت:این دخترس
یکی از شیخا گفت:به درد ما نمیخوره حاملس
مرد آسیایی با صدای بلند خندید گفت:میکشیم بچه رو
با ترس بلند  شدم
+تو دیگه کدوم خری هستی مرتیکه الدنگ
اومد جلو با دستش چنگ زد تو موهام و محکم کشید
جیغ زدم
گفت:تو قیافم نگاهههه کننننننن این چهره رو یادت بمونه. کسی که شوهرتو کشت منم الانم تو رو به همون روش شوهرت میکشم  یا باید همه چیو بهم. بگی یا میدمت دست این شیخای عرب هر شب زیر یکیشون ناله کنی
با وحشت و ترس لرزیدم یهویی خشم و نفرت وجودمو گرفت
ناخونمو  توی صورتش کشیدم
داد زد  یکی کوبید تو صورتم پرت شدم روی زمین
خون از گوشه لبم ریخت
یکی از اون شیخا گفت:ما میریم اون دختر خوب بودن این یکی رو نمیخوایم  بکشش
اونا رفتن  این مرتیکه عوضی  اومد جلو گفت:من کیم سو جونگ هستم فرشته مرگت
دستشو توی موهای بلندم کردم و با موهام روی زمین کشیدم و به سمت اتاق بردم
جیغ میزدم و زمینو چنگ مینداختم 
+ولممممممم کنننننننن
پرتم کرد تو اتاق یه چیزایی به کره ای گفت
(این بخش شامل صحنه های جنسی خشونت آمیز میباشد و برای همه افراد مناسب نیست پس اگه حالتون بد میشه نخونین)
دوتا قول بیابونیاش اومدن دستامو گرفتن با دستبند بستن. و از سقف اویزونم کردن
دخترم تو شکمم حسابی. تکون میخورد. گریه کردم گفتم:ولم کن خواهش میکنم
کیم:شنیدم از وحشی گری خوشت میاد  ؟ میخوام اینجوری ازت حرف بکشم ببینم  چقدر میخوای دوام بیاری
محض اطلاعت دکترای ما  کلی آمپول بهت زدن قلبت در بهترین حالت به سر میبره
یه چاقو از توی جیبش در اورد با ترس التماسش کردم کی بی توجه به من. لباسامو تیکه تیکه کرد توی  تنم و الان لخت جلوش بودم
بی صدا اشک میریختم  دستشو روی پوستم کشید گفت: اون عربا نمیدونستم این زیر چه خبره وگرنه زود تر ترتیبتو با این حرومزاده تو شکمت میدادن 
لرزیدم گفتم:ولم کن لطفا
کیم:کی فلش منو دزدیده ؟
+من نمیدونم
کیم:پس تو توی اون شرکت چه گوهی میخوریییی
+منننننن نمیدونمممم  من فقط کارای شرکتو انجام میدم
کیم:الان به حرفت میارم
یکی از اون نو‌ چه هاش یه سری وسیله اورد. با. دیدم یه شلاغ بلند ترسیدم گفتم:من نمیدونمممم فلشتو کی برده لطفااا ولم کن
با ضربه ای که به پشتم خورد فریادی از ته دل زدم  گریه کردم
+التماست میکنم
ضربه شدید دوباره به پشتم خورد جیغ زدم
کیم:حرف میزنی یا بگم بزنه
+من راستشششو گفتم
کیم:بزنش
شلاغ بعدی و بعدی و بعدی به پشتم خورد انقدری که دیگه بی حس شده بودم و دردم نمیکرد
کیم:دختره چموش وقتی‌مثل سگ کردمت میفهمی
اشکام بی صدا ریخت دعا دعا میکردم بمیرم اما این خفتو نکشم
یدونه شمع روشن  کرد اورد جلو شروع کرد به ریخت پارافین داغ شمع روی سینم
به صدا گریه میکردم. حس سوزش شدید سر سینه هام  باعث شد ضعف کنم‌و از حال برم
با پاشیده شدن سطل آب نمک روی پشتم. جیغ زدم چشمامو باز کردم
کیم اومد جلوم گفت:الکی بیهوش نشو ‌زنده نگهت میدارم تا دردو حس کنی.
تتو دوست. داری ؟ میخوام برات تتو بزنم
یه صندلی گذاشت  نشست جلوم
+ل..ط...فا.....و....ل...م....... کن
کیم:برای التماس دیره
یکی از نوچه هاش  دستگاه تتویی اورد و روشنش کرد کیم دستگاه رو تو دستش گرفت به مرد اشاره کرد بره بیرون درم ببنده
کیم:میخوام توی عوضی رو مثل اون شوهر سگ جونت به فاک بدم اون حرومزاده به زور مرد وقتی کلیه شو در اوردم
انگار یکی قلبمو چنگ زد
بلند شد دهنمو محکم بست
سوزن تتو رو روی شکمم به حرکت در اورد و من با ته مونده نیروی بدنم ناله هایی از سر درد میکردم
دستشو بایین برد و مشغول تتو زدن روی پوسیم  شد
نمیدونم چقدر زیر دستش بودم تا این

شجاع و زیبا Where stories live. Discover now