🔞🔞🔞🔞🔞
وقتی رسیدیم به اتاق گفتم:بشین روی صندلی
روی صندلی نشست رو به روش ایستادم گفتم :اینو دیدی ؟
پشتمو بهش کردم لباسمو در اوردم وقتی برگشتم سمتش کپ کرد گفت:گفتم یه تغییر دیگه کردی رفتی سولاریوم
+یکمی تیره شدم خوبه؟
فرهاد:هومممم خیلی دوست دارم شکلات من
نشستم روی تخت پاهامو کمی از هم فاصله دادم
فرهاد:میدونی که من صبورم
+حیف شد چون که میخواستم یه حال اساسی به دیکت بدم
سیبک گلوش بالا پایین شد اروم سمتش رفتم جلوی پاهاش روی زانو نشستم
+خودت که صبوری ولی اینجا یکی هست که اصلا صبور نیست
خندید گفت: منو اذیت نکن تلافی میکنم
لبمو گلز گرفتم گفتم:جدی ؟خیلی ترسیدم!
سریع بلند شدم رفتم کنار نشستم
دستشو بردم بین پام
+حیف شد چون که خیلی خیس بودم
یهویی حولم داد روی تخت سرشو برد بین پام محکم وسط پامو لیسید
بلند ناله کردم که خندید گفت:انقدر مشتاق بودی بهم میگفتی
+من همیشه برای تو مشتاقم تو ازم دوری کردی اومد بالا لبامو عمیق بوسید
دستمو دور گردنش حلقه کردم خواستم پاهامو دور کمرش حلقه کنم که بخیه هام اذیت شد
+آخخخخخ
فرهاد:چی شدی
+بخیه هام کشیده شد
اشک تو چشمام حلقه زد
فرهاد سرمو بوسید گفت :من دلم واسه تو واسه به آغوش کشیدنت واسه بو کردن عطر بدنت واسه همه چی تو دلم تنگ شده
موهامو پشت گوشم فرستاد گفت:اما نمیخوام اسیب ببینی میدونم توم مثل من خیلی بی صبری ولی به خاطر سلامتی تو من از خیلی چیزا میگذرم
دماغمو بالا کشیدم
+اما من.... من تحریکت کردم اذیت میشی
فرهاد:همه چی خوبه من اذیت نمیشم ولی تو اسیب می بینی و من اینو نمیخوام
+بغلم کن
دستشو دورم حلقه کرد منو توی بغلش کشید
+بوسم کن
خندید صورتمو بوسید
+یه سوال بپرسم ؟
فرهاد:بپرس
+تا حالا شده از ازدواج با من بترسی چون زود ازدواج کردیم؟
فرهاد:هومممم ..... یه وقتایی پشیمون شدم خودمو سرزنش کردم چون که اگه ارتباط من و تو کم می شد دیگه این همه اتفاق بد نبود
+اگه اتفاقای بد رو در نظر بگیریم بازم پشیمون می شدی؟
فرهاد:هیچ وقت
دستمو زیر شلوارکش بردم و دیکشو توی دستم گرفتم
خیلی سفت شده بود
نفس تندی کشید گفت:آرزووو....
+هیسسس ...بیا راجع به چیزایی که یادم نمیاد حرف بزنی
دستمو آروم بالا پایین میکردم
+مثلا من ماشین دارم یا نه؟
فرهاد با صدای بم گفت:نه فروختیش
+جدی؟ حیف شد
فرهاد:میشه راجع به هیچی حرف نزنم
خندیدم سریع روی شکمش نشستم دیکشو بین پام گذاشتم خودم روی دیکش میکشیدم
دستمو دور گردنش فرو کردم آروم بوس میکردم و گاز میگرفتم
دستشو محکم دورم حلقه کرد
دوتامون نفس نفس میزدیم توی یک حرکت سریع خیلی آروم دیکشو داخل خودم فرو کردم
مثل یه گرگ غرید
لبمو گاز گرفتم چون که دوبار تاحالا واژنمو تنگ کرده بودم و الان از روزی برای اولین بار رابطه جنسی داشتم بیشتر احساس درد کردم
فرهاد:به طور وحشتناکی تنگ و داغی
با درد ناله ای کردم
فرهاد:نباید این کارو میکردی
+نمی تونستم
اروم خودمو بالا پایین کردم روی دیکش
سینه هامو توی دستاش محکم فشار داد
با صدای بم و خشن هوم از سر لذت کشید و تمام بدنم پیچ و تاب خورد.
دستاش سر خورد پایین به باسنم رسید انگشت هاش به برجستگی باسنم چنگ انداخت
اروم خودمو تکون میدادم
دستاش تمام قسمت های بدنمو لمس میکرد مثل یک شی نا یاب
سرعتمو بیشتر کردم
سرشو محکم توی متکا کوبید ناله مردانه از دهنش خارج شد
دستمو روی عضله های بدنش کشیدم
+نمیدونم چرا انقدر عاشقتم
نفس نفس میزدم
سرشو بلند کرد منو نگاه کرد لبشو گاز گرفت نفس نفس زنان گفت :خوشحال که تو رو دارم
توی یک حرکت منو جا به جا کرد دستامو برد بالا با دستای بزرگش محکم گرفت داخلم محکم ضربه میزد
+فرهادددد
اسمشو با ناله صدا کردم
لباشو روی لبام گذاشت زبونشو توی دهنم فرو کرد
با احساس منفجر شدن همه احساساتم مثل یک سونامی عظیم
بدنم زیر فرهاد لرزید بلند ناله کردم
واژنم دور دیکش منقبض شد
لاله گوشمو گاز گرفت خودشو داخلم خالی کرد
خودشو توی بغلم رها کرد دستمو دورش حلقه کردم
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
فرهاد:جاییت درد نمیکنه؟
+نه خیلی خوبم میشه تو بغلم بمونی
فرهاد:من سنگینم
+نه نه خوبه لطفا
فرهاد:صبر کن پس
بلند شد شلوارکشو پوشید
دوباره اومد کنارم سرشو روی سینم گذاشت
موهاشو نوازش کردم همونجوری خوابمون برد
با صدای گریه بلند آریانا از خواب پریدم
به بیرون نگاه کردم هوا روشن بود
فرهاد هنوز توی بغلم بود احساس کردم له میشم
+فرهاد برو کنارررر
خودشو روی تخت انداخت
سریع بلند شدم لباسمو پوشیدم دویدم بیرون
رفتم توی اتاق آریانا رو بغل کردم نشستم روی مبل بهش شیر دادم
فرهاد با قیافه خواب آلود اومد توی اتاق
فرهاد:تا تو به آریانا میرسی منم صبحونه اماده میکنم وسایلا رو جمع میکنم که بریم روستا
+باشه عزیزم
فرهاد رفت
منم بعد از این که به آریانا شیر دادم مشغول بستن کیف آریانا شدم
لباساشو عوض کردم بدنشو با دستمال تمیز کردم البته کلی بوسش کردم
حاضر و اماده آریانا رو روی مبل توی نشیمن گذاشتم
وارد آشپز خونه شدم فرهاد در حال آشپزی بود به نظرم سکسی ترین ورژن فرهاد بود
دستمو دور کمرش حلقه کردم کمرشو بوسیدم
فرهاد:بشین صبحونتو بخور
روی صندلی نشستم قرصامو خوردم بعد باهم صبحونه خوردیم
فرهاد سریع بلند شد گفت:من یه دوش سریع میگیرم
+باشه
محکم لباشو روی لبام گذاشت و بوسید
رفت
منم صبحونمو خوردم میز رو جمع کردم
رفتم سمت اتاق وسایلا رو جمع کردم فرهاد که اومد بیرون گفتم:مراقب آریانا باش تا دوش بگیرم
فرهاد:یعنی دیگه نمیتونیم دو نفری دوش بگیریم
خندیدم گفتم:تا اطلاع ثانوی خیر
وارد حموم شدم لباسمو در اوردم رفتم زیر دوش
بعد از یه دوش آب گرم اومدم بیرون فرهاد در حال بازی کردن با آریانا بود
روی پای فرهاد نشستم محکم بغلم کرد گفت:دخترم خیلی خوش اخلاقه به من رفته
+چیییی؟به توووو؟ بروووو باباااا تو رو نمیشه با یه قاشق عسل خورد
فرهاد:نچ نچ نچ انقدررر حسودییی خوب نیست خانوممم
خندیدم دستمو دو طرف صورتش گذاشتم لباشو بوسیدم
+بگو حق با منه
فرهاد:حق با توه
محکم تر بوسیدمش گفتم:بگو دوستت دارم
فرهاد:دوستت دارم
دوباره بوسیدمش
+بگو عاشقتم
فرهاد:عاشقتمممم
لبامو محکم و طولانی بوسید
ازم جدا شد گفت:عاشقتم دوستت دارم دیوونتم
خندیدم
فرهاد:بیشتر از این به لبات ژل نزن. همینقدر خوبه
+خودمم بیشتر از این دوست ندارم
فرهاد:نمیخوام زنم پلنگ بشه
+نه خیر خانوم شما سکسی میشه
فرهاد:بله بله
بلند شدم رفتم توی اتاق شلوار کوتاه راسته مانتو کتی آبی نفتی و روسری مشکی با کفش اسپورت آبی پوشیدم یکم به صورتم رسیدم بیرون رفتم فرهاد که از قبل اماده بود با بلا و آریانا رفته بودن توی ماشین سریع در رو قفل کردم سوار ماشین شدم.
+بریم
یه نگاه به آریانا که روی صندلی کودک خواب بود انداختم
بلا با ذوق بیرونو نگاه میکرد سرشو نوازش کردم
+قربونت برم
![](https://img.wattpad.com/cover/278542178-288-k999718.jpg)