EP 31

93 25 20
                                    

همه بهم دیگه نزدیک تر شدن و پشت به پشت هم ایستادن.
جیمین آروم دستشو به سمت شمشیرش برد و حینی که نگاهشو بین اون موجودات میچرخوند جنی رو پشت سرش کشید

جنی نگاه معترضانه ای به جیمین انداخت و چاقو و یک تپانچه
شو بیرون کشید
عبدالرحمان شمشیرش رو آروم بیرون آورد و زیر لب گفت
-دقیقا از همین میترسیدم

جیمین نگاهی به هوسوک که کنارش بود کرد و گفت
-وقتی درگیر شدیم میخوام با چندتا از بچه ها یه راه به سمت
خروجی غار باز کنی

هوسوک و چند نفری که کنارش بودن با تکون دادن سرشون
موافقت کردن و آمادهی حمله شدن.
درست همون لحظه یکی از اونا که غرش بلندی کرد و ثانیه ای
بعد از اون همه درگیر شده بودن!

هرچند اینبار با چند سال پیش فرق داشت...
الان ده اساسین ماهر و جنگجو همراه یک دزد دریایی و یک
نظامی آموزش دیده داشتن مبارزه میکردن نه فقط تعدادی نظامی جوان که تازه آموزششون رو به پایان رسونده بودن!

با این حال اونا هنوزم با موجوداتی درگیر بودن که وحشی،
دردنده و خیلی سریع بودن...
هوسوک همراه سه نفر دیگه طبق دستور کاپیتان در جستجوی
راه خروجی شروع به جنگیدن کردن، اونا بی وقفه شمشیر
میزدن و جلو میرفتن.

جنی با دیدن یکی از موجودات که از پشت میخواست به
هوسوک حمله کنه بلافاصله چاقوشو بالا برد و پرت کرد، چاقو
درست تو پیشونی اون موجود فرو رفت و روی زمین افتاد.

هوسوک که تازه متوجه اون موجود شده بود برگشت و وقتی
جنی رو دید که نگاهش میکرد، سری تکون داد و دوباره به
جنگیدن ادامه داد.

-مواظب باش!
جنی با شنیدن این صدا برگشت و با دیدن نزدیک شدن یکی از
اون موجودای فاکر رو که فقط یک متر ازش فاصله داشت به
سرعت چرخید و از ناخن هایی که برای زخمی کردن صورتش
باال اومده بودن جاخالی داد.

لعنت به تپانچه هایی که فقط یکبار قابلیت شلیک داشتن و دوباره باید پر میشدن!
عبدالرحمان که به جنی هشدار داده بود وقتی اونو بدون سلاح
دید، یکی از شمشیر هاشو براش پرت کرد.

جنی تو هوا شمشیر رو گرفت و بلافاصله سر اون موجود رو
قطع کرد.

جیمین با دیدن باز شدن راه عقب نشینی ،خم شد بازوی یکی از افرادش که زخمی شده بود رو گرفت و حینی که با خودش
می کشید عقب داد زد
-برید برید!

بقیه سعی کردن از راهی که هوسوک باز کرده بود رد شن و به
راه خروجی برسن ولی فقط چند دقیقه بعد جنی خودشو درحالی پیدا کرد که پشت به پشت جیمین ایستاده بود و هنوز داشت می جنگید!

اونا آخرین و تنها کسایی بودن که برای بقیه وقت خریده بودن و هنوز تو محاصره گیر کرده بودن، درحالی که بقیه رفته بودن.
جیمین نگاهی به جنی انداخت و متوجه گون ه ی خراشیده و
خستگیش شد.

Pirates "دزدان دریایی" (کامل شده) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora