EP 34 ( LAST PART)

199 26 54
                                    

لبخند پهنی تحویل مرد داد و شمشیر و تو دستش چرخوند

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


لبخند پهنی تحویل مرد داد و شمشیر و تو دستش چرخوند. بلافاصله به سمت مرد دوید و مرد هم متقابلا بهش حمله کرد.

با پایین اومدن شمشیر مرد در یک لحظه زانو زد و با سرخوردن از بین پاهاش از اون ضربه جاخالی داد.
به سرعت بلند شد و زخم عمیقی رو پشت شونه های مرد ایجاد کرد.

مرد غرشی کرد و به سمتش برگشت...شمشیرشو بالا برد و جنی هم برای دفاع شمشیرش رو بالا گرفت.
نیروی زیادی که بهش وارد شد به عقب پرتش کرد، چند قدم عقب رفت تا تعادلشو حفظ کنه.

نگاهشو رو عرشه چرخوند.
خدمه داشتن یکی یکی از کشتی بیرون میرفتن و این هشداری بود تا زودتر کارشو تموم کنه...
نگاه خصمانه شو به مرد داد که داشت بهش نزدیک میشد.

توجهش به بشکه روغن نهنگ جلب شد که دقیقا کنارش بود.
بدون مکث
شمشیرش رو تا دسته توی روغن فرو برد و با بیرون کشیدنش مقابل چشم های مرد، چاقوشو روی بدنه ی شمشیر کشید و لحظه ای بعد جرقه ی بین دو سلاح باعث شد شمشیر به آتش کشیده شه!

پاشو لبه ی بشکه گذاشت و هلش داد، روغن روی عرشه ریخت و زیر پاهای اونا رو گرفت.
نگاه پیروزمند شو به مرد داد و پوزخند زد.

فقط نزدیک کردن شمشیرش به روغن کافی بود تا عر‌شه به آتش کشیده شه و خدمه رو تو خودشش ببلعه!

لبه ی عرشه ایستاد و به تقلا هاشون خیره شد...
دیگه نیازی نبود خودشو به انبار مهمات برسونه!
چرخید و قبل از رسیدن آتش، با شیرجه ای بلند خودشو توی آب انداخت و به سمت آندیل که هرلحظه دورتر میشد شنا کرد.

کمی دورتر

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


کمی دورتر...جیمین نگاهشو از کشتی درحال سوختن گرفت و به هایدرا داد که رو به رو‌ش ایستاده بود.

Pirates "دزدان دریایی" (کامل شده) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora