پارت 10- اشتباهات دردسر ساز

186 55 5
                                    

وقـتـی به مقصد رسید مردی که لباس دلقک ها رو پوشیده بود و کنار تزیینات کریسمس ایستاده بود با دیدن تام سوت کشان شکلک اش رو درآورد. کریسمس نزدیک بود و چراغ های رنگی و کاج های تزیین شده همه جای شهر به چشم می خوردن.

تام گفت:«کارت خنده دار نیست، بیشتر شگفت انگیزه از بس که بی مزه س!»
دلقک که حسابی خیط شده بود سرشو پایین انداخت و برگشت.

تام به محل کارش رسید. اونجا فروشگاه لوازم خانگی و دکوری بود و تام فروشنده بود. از اونجا که باید زودتر از صاحب فروشگاه به اونجا می رفت و دیرتر برمی گشت کلید فروشگاه دست خودش بود. بعد از کلنجار رفتن با چمدونش بالاخره تونست از در ردش کنه و داخل ببرش.

تابلوی اعلان پشت شیشه رو که نوشته بود ″بسته″ به طرف رویی که نوشته بود ″باز″ برگردوند. چراغ ها رو روشن کرد و نگاهی به داخل مغازه انداخت. اصلا یادش نبود برای تزیینات جدید قرار بوده به کمک صاحب کارش بیاد!

زیر لب آهنگی رو زمزمه کرد. لباس های محل کارشو از چمدون درآورد تا تنش کنه که صاحب کارش وارد فروشگاه شد و با دیدن تام به طرفش اومد. اون زن زیبایی با موهای رنگارنگ به اسم کیتی بود، و گاهی تام اونو رو مخی صدا میزد!

 اون زن زیبایی با موهای رنگارنگ به اسم کیتی بود، و گاهی تام اونو رو مخی صدا میزد!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیتی با سوظن گفت:«سلام، زود اومدی. هیچ وقت زود نمیای، باز می خوای چکار کنی؟!»

تام ابروهاشو بالا داد:«فقط جای خواب نداشتم.»

کیتی:«مثل همیشه! این دفعه چکار کردی؟ ماهی یه نفر رو سرخ کردی؟»

تام یاد هفتهٔ گذشته افتاد که خونه دوستش سباستین مونده بود. در حالی که موهاش رو با سشوار خشک میکرد مثل همیشه مشروب می خورد. سشوار روشن رو بی خیال روی آکواریوم ماهی که کنار آینه بود گذاشت و مشغول پر کردن گیلاسش شد. اما یک دفعه سشوار توی آکواریوم افتاد و سوخت و باعث شد نه تنها لامپ های خونه بسوزن که ماهی های بیچاره رو برق بگیره و همشون بمیرن.

سباستین به خاطر بی نظمی هایی که تام تو زندگی روزمره ش به وجود آورده بود ازش خواست خونه ش رو ترک کنه. و تام با بطری مشروبش از اونجا رفت، و طبق معمول فقط احساس شرمساری داشت!

تام سری تکون داد تا از خاطرات گذشته بیرون بیاد:«نه بابا اون که مال قبل بود.»

کیتی سری تکون داد:«دیگه دوست هایی که بهت جای خواب میدن دارن تموم می شن. تو قبلا بیمار بودی، باید بهتر از خودت مراقبت کنی.»

The good liarWhere stories live. Discover now