تام به خونهٔ دوستش هالزی که قرار بود شب رو اونجا بگذرونه رفت. زنگ خونه رو زد و هالزی به استقبالش اومد.
هالزی:«هی پسر!»تام:«سلام هالزی، ازت بابت امشب ممنونم.»
هالزی:«حرفشم نزن. بیا تو.»
تام رو به اتاقی که قرار بود اونجا استراحت کنه هدایت کرد.
هالزی:«اینم اتاقتون پرنس!»تام:«عالیه.»
شکم براومده هالزی رو لمس کرد.
تام:«این کوچولو چند وقت دیگه به دنیا میاد؟»هالزی:«عجیبه،تا حالا ندیده بودم به بارداریم واکنش نشون بدی!»
تام خندید و وسایلش رو تو اتاق گذاشت.هالزی:«این اتاق رو برای پسرمون چیدیم. درست قبل از این که گهواره رو باز کنیم زنگ زدی.»
تام:«پس هنوز یه اتاق شخصیه!»
هالزی:«اوهوم!»
تام:«واسه زندگی سکسیم خوب میشه!»
هالزی حرف تام رو به شوخی گرفت و خندید.تام لباس های راحتیش رو تنش کرد و به هال اومد. نامزد هالزی رو دید که مشغول درست کردن یه کاردستی برای اتاق بچه بود.
تام:«سلام، آلِو!»آلو:«سلام.»
تام:«مرسی که اجازه دادی اینجا بمونم.»
آلو سرشو تکون داد:«حالت خوبه؟»
تام در حالی که با کفش هایی که از بیرون اومده بود پاش رو روی مبل دراز میکرد گفت:«اوه،آره. همه چی خوبه.
اوضاع تو چطوره؟ از پس اجارهخونه و این چیزا خوب برمیای؟...»آلو از سوال خصوصی تام متعجب شد و چپ چپ نگاهش کرد. چنین چیزی واقعا برای تام مهم نبود،فقط میخواست حرفی زده باشه.
هالزی سعی کرد جو سنگین بین اون دو تا رو بشکنه:«سانتا چطوره؟»
تام:«اون خوبه. همونجوری غرغرو و آمریکایی!»
هالزی در حالی که مشغول خورد کردن سیب زمینی برای درست کردن شام بود گفت:«فکر کردم شاید تصمیم گرفته باشی بیخیال اون کار شی.»
تام:«راستش نه.»
هالزی:«منظورت اینه نمیخوای کاری رو که به صورت تفریحی واسه روزای تعطیل شروع کرده بودی رو ول کنی و دنبال یه کار بهتر برای پیشرفت باشی؟!»
YOU ARE READING
The good liar
Fanfiction[COMPLETED] با عشق، تقدیم به کسانی که علی رغم آسیبی که به قلبشون رسیده، هنوز قوی هستند❤ 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ≈دروغگوی خوب≈ 〽شیپ: هیدلسورث (تام هیدلستون،کریس همسورث) 〽 وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: رمانتیک،کمدی، درام 〽نویسنده:melorin...