تام در مغازه رو قفل کرد و طبق معمول یه ساندویچ خرید. روی نیمکت بیرون مغازه نشستن.
تام:«تو نمی خوری؟»
کریس:«به نظرت این غذای سالمیه؟»
تام:«لطفا تو دیگه شروع نکن.»
کریس:«هدفِ اول از غذا خوردن اینه که انرژی کسب کنیم، لذت بردن از غذا هدف دوم محسوب می شه. و وقتی جای اولویت ها عوض شه دهن آدم سرویس میشه!»
چرخی زد و بالای نیمکت رفت.تام:«کجا رفتی؟»
کریس:«بالا رو نگاه کن!»
تام سرشو بلند کرد و با دیدن کریس بالای سرش در حالی که موهای لختش تو صورتش ریخته بود خنده ش گرفت.کریس:«بهتره برای سلامتی و افزایش طول عمر سبزیجات بیشتر بخوری.»
تام:«ولی این برگر معرکهس، کی می تونه اینو ول کنه و کلم و کاهو بخوره!»
کریس:«به نظرم آب کرفس تو این هوا می چسبه.»
تام:«تو این هوا فقط سیگار می چسبه!»
پاکت سیگارشو از جیب کتش درآورد و یه سیگار لای لب هاش گذاشت و روشنش کرد.کریس:«می دونی فرشته ها وقتی سیگار می کشن چکار می کنن تا خدا مچشون رو نگیره؟»
تام:«نه...»
کریس:«پرتش می کنن پایین. این ستاره های دنباله دار همون فیلتر سیگارهاشونه!»
تام خندید:«تو همه چی رو می دونی نه؟!»
کریس:«اِی...»
تام:«یکم از خودت برام بگو.»
کریس:«چیز زیادی برای تعریف کردن ندارم. همش رو از ظاهرم می شه تشخیص بدی!»
تام:«مثلا اینکه چطور فهمیدی همجنسگرایی؟»
کریس:«یادم نمیاد گفته باشم همجنسگرام...»
تام:«اوه، پس چی؟»
کریس:«بایسکشوال.
وقتی با یه پسر درباره ش حرف می زنی عجیب به نظر میاد!»تام خندید:«اما نه وقتی اون درکت می کنه.»
کریس:«تو چی؟ چطور فهمیدی همجنسگرایی؟»
تام:«خب من تو دوران دبیرستان یه دوست دختر داشتم، اما احساس رضایت و خوشحالی نمی کردم. بیشتر برام عجیب غریب بود. می دونی سکس با زن ها مثل رفتن تو غار بتمنه، اگه شانس بیاری و بعد از چندین دقیقه زحمت به تهش برسی بازم نمی دونی از چه مسیری اومدی!»
YOU ARE READING
The good liar
Fanfiction[COMPLETED] با عشق، تقدیم به کسانی که علی رغم آسیبی که به قلبشون رسیده، هنوز قوی هستند❤ 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ≈دروغگوی خوب≈ 〽شیپ: هیدلسورث (تام هیدلستون،کریس همسورث) 〽 وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: رمانتیک،کمدی، درام 〽نویسنده:melorin...