تـام به فروشگاه برگشت و رفت تا تماس بگیره. ولی نه با مادرش، با یکی از دوست هاش!
تلفن رو پیغام گیر بود.
تام گفت:«سلام هالزی، منم تام.
متاسفم که اینو میگم، اما بدجوری به جای خواب نیاز دارم. نهایتا برای چند شب! تو بهترین دوستمی. خواهش می کنم. می دونم که مشکل به نظر میاد، فقط...»در این لحظه متوجه شد که یه توپ کوچیک به سرش خورد.
کیتی با عصبانیت صداش کرد. تام اونو در حالی که مغازه پر از مشتری بود دست تنها گذاشته بود.کیتی به مشتری ها گفت:«می دونین که بابانوئل اِلف داره، اینم الف منه. روش لقب "الف تنبل" گذاشتم چون هیچ وقت سر کار نمیاد!»
تام تلفن و سر جاش گذاشت و به خودش اشاره کرد:«داره منو میگه!»
کیتی ادامه داد:«هم چنین میشه صداش کرد "الفِ به شدت مایهی ناامیدی"! یا "الفِ حیف نون"! "الفی که منو تیغ می زنه"، "الفی که اصلا نمی دونه واسه چی اینجاست"! »
تام:«حداقل بهم رمز جدید وای فای مغازه رو بگو.»
کیتی:«یکم به مشتری احترام بذار!»
تام:«همش با حروف کوچیک یا بزرگ؟!»
پوفی کشید و پشت ویترین ایستاد تا کار مشتری ها رو راه بندازه. به طور تصادفی متوجه پسر جوانی شد که درست بیرون مغازه ایستاده. اول فکر کرد مشتریه ولی پسر تو نیومد. سرش بالا بود و انگار داشت تو آسمون دنبال چیزی می گشت. تام از حرکات عجیب غریب پسر تعجب کرد.
چند دقیقه گذشت و فروشگاه خلوت تر شد. تام نفسی تازه کرد. دستمالی برداشت تا مجسمه های پشت ویترین رو گردگیری کنه که دید پسر هنوز اونجاست.
تام با کنجکاوی جوری که کیتی نفهمه بیرون رفت تا ببینه اون یارو داره چکار می کنه.پشت سرش ایستاد. پسر متوجه حضور تام نشده بود.
تام پرسید:«به چی داری نگاه می کنی؟»پسر جا خورد:«اوپس! تو یهو از کجا اومدی؟»
تام دوباره پرسید:«اون بالا خبریه؟!»
پسر به سمت بالا اشاره کرد:«نگاه کن، میبینیش؟ اونجا...»
تام به کبوتر آبی رنگی که بالای لبهی پشتبوم نشسته بود نگاه کرد.پسر گفت:«خیلی وقته همچین پرندهای تو شهر ندیدم.»
تام ابروهاشو بالا داد:«یعنی این انقدر برات شگفت آورد بــ...»
اما حرفش وقتی پرنده روی صورتش فضله ریخت ناتموم موند!تام:«فاک!»
پسر دستمالی رو به طرفش گرفت:«بیا. فکر کنم رو چشمت ریخت!»
تام دستمال رو گرفت و با ناراحتی از اون بدشانسی احمقانه به داخل برگشت و مستقیم با کیتی رو در رو شد.
کیتی:«باز کجا بودی؟»
تام:«یه پرندهٔ ریغو رو چشمم رید!»
YOU ARE READING
The good liar
Fanfiction[COMPLETED] با عشق، تقدیم به کسانی که علی رغم آسیبی که به قلبشون رسیده، هنوز قوی هستند❤ 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ≈دروغگوی خوب≈ 〽شیپ: هیدلسورث (تام هیدلستون،کریس همسورث) 〽 وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: رمانتیک،کمدی، درام 〽نویسنده:melorin...