Chapter 2

1K 235 133
                                    

Controlled Love Chapter 2

Louis' POV

بالاخره زنگ ناهار به صدا دراومد و من کلافه نفسم رو بیرون دادم .خستگی امونم رو بریده بود .به سمت تخته رفتم تا پاکش کنم ولی صدای تق تق در توجهم رو جلب کرد. گرد و خاک لباسم رو پاک کردم و سمت صدا چرخیدم. یکی از همکارانم رو انتهای کلاس دیدم که به سمتم میاد لبخندی زدم و کامل سمتش برگشتم.

" سلام من شانم .به احتمال زیاد منو به اسم آقای نواح، معلم اعصاب خوردکن تاریخ میشناسی."
نواح خودش رو معرفی میکنه و از روی ادب دستشو جلو اورد تا با هام دست بده. لبخندی می زنم و سعی می کنم زیر بار نگاه جستجوگرش قرمز نشم .

"منم لویی ام. به احتمال زیاد منو به اسم آقای تاملینسون میشناسی معلم درام از آشنایی باهات خوشحالم ." خودم رو معرفی می کنم و میبینم که لبخندش عمیق تر میشه. بلافاصله توجه م سمت چال گونش جلب میشه .حس می کنم گونه هام قرمز شدن. لعنتی. چال گونه نقطه ضعف منه و نواح با اون دو تا حفره کوچک روی صورتی زیادی جذاب به نظر میرسه.

" باعث افتخارمه آقای تاملینسون." از فکر بیرون میام و متوجه میشم با همون لبخند و چشم‌های جستجوگرش مشغول آنالیز کردن اجزای صورتمه. نگاهم رو می دزدم و بیشتر قرمز میشم. قبل از اینکه بتونم جوابی بدم نایل بدون در زدن وارد کلاس میشه. متوجه میشم هنوز دستم تو دست نواحه بلافاصله عقب می کشم و نایل با پوزخندی ابرویی بالا میندازه.

" نایل هوران ."خودشو به نواح معرفی می کنه و برای مدت کوتاهی به هم دست میدن. بعد از اینکه از هم فاصله می گیرن نواح به سمتم برمیگرده و دستاشو داخل جیب شلوارش فرو میکنه.

" از آشنایی باهات خوشحال شدم لویی." نواح پوزخند میزنه و فقط به خاطر شنیدن صدای بمش گونه هام داغ میشن. بعد از اینکه از نایل خداحافظی میکنه و از کلاس خارج میشه، نفس که نمیدونم از کی تا حال حبس کرده بودم رو بیرون می فرستم.

"همین اول کاری انگار یکی بدجوری گلوش پیشت گیر کرده." نایل با سرگرمی گفت و یک دسته برگه سفید که از ابتدای ورودش صلا متوجهش نشده بودم رو همراه با کیفش روی میز قرار داد .دوتا ساندویچ و یک بسته چیپس هم از داخل کیفش بیرون کشید و بهم تعارف کرد .

"اوه لطفاً نایل... اون فقط خواست مودب باشه."
با بی خیالی توضیحی دادم و حین اینکه ساندویچ و چیپس رو از دستش می گرفتم تشکر کوتاهی کردم. گاز کوچکی به ساندویچ‌ مرغم زدم و سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم.
نایل چند ثانیه با نگاه عجیب و غریبش بهم خیره شد انگار حرف مسخره ای زده باشم.

" فقط خواست مودب باشه؟ فقط با نگاه کردن به قیافش میشد فهمید داره با چشماش به فاکت میده. جز منو تو اون تنها معلم سینگل مدرسه ست و باید بگم علاوه بر هات بودنش اون گی هم هست." نایل فریاد زد و من چشمامو چرخوندم.

Controlled Love [L.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora