Twenty Eight

196 58 29
                                    

زمان طولانی اییِ که سوگوارم. زمان طولانی ایی که احساس میکنم لیاقت خوشحالی رو ندارم .

اون اونجا ایستاده. تازه از خواب بیدار شده. یکی از پاچه های شلوارک اش تا شده. موهاش به هم ریخته اند. با قیافه خوابالوش در حالی که لبخند احمقانه ای زده به شوفاژ تکیه داده. با صدای خواب الودش میگه:

+تو ام بیا؛ گرمه؛ انقدررر حال میده.

می خندم. زمان طولانی ای که احساس میکنم لیاقت خوشحالی رو ندارم. به هری ایی که داره خوشحالی کوچیکش رو باهام سهیم میشه نگاه می کنم.

من ادم های زیادی رو دارم که تلاششون رو کردن تا من خوشحال باشم . نمیتونم نا امیدشون کنم.
***

هری لیوان رو جلوم گذاشت و رفت تا لباسش رو بپوشه. برای منم چای نعناع ریخته بود. لبخند زدم.

+داری میری کلاس؟

سرش رو اروم به نشونه تاکید تکون داد.

سوال احمقانه ای پرسیدم. چی به جز کسب دانش میتونست اون مجسمه سرمایی رو از تو کوره ای که درست کرده بود بیرون بکشه؟

+هوا سرده.

+نمی دونستم به خبرنگاری یا هواشناسی و اینا هم علاقه داری...

+نه؛ به تو علاقه دارم!

ناخوداگاه از دهنم بیرون پرید. هرچند از گفتنش احساس پشیمونی نمی کردم. قیافه اش رو مچاله کرده بود و حالتش طوری بود که انگار به جای صدای من؛ صدای کشیده شدن ناخن رو تخته سیاه رو شنیده. خندیدم. خیلی بلند. اون هم لبخند زد. هرچند تمام تلاشش رو می کرد جلوی لبخندش رو بگیره و همین قیافه اش رو بانمک تر می کرد. بیرون رفت.

لبخندم اروم اروم رو صورتم ماسید. دلم میخواست خوشحال و قوی باشم. دلم می خواست از ادم هایی که دوستشون دارم محافظت کنم.

***

هوا سرد بود. واقعا سرد بود. ژاکتم رو محکم تر دور خودم پیچیدم. خم شدم و دسته گل های همیشه بهار رو روی قبرش گذاشتم و اروم زمزمه
کردم:

+تولدت مبارک خواهر کوچولو...

لبخند زدم. هوای سرد مثل سیلی تو صورتم کوبیده می شد. ولی من می تونستم تحملش کنم. من اونجا بودم. کنار خواهر کوچکم. و مهم نبود هوا چقدر سرد شه.خاطرات اون گرمم می کردند. قطره اشکی اروم از روی لبخندم رد شد و روی زمین چکید. وقتش بود که بارون بباره.

***

+تو خواهر کوچولوی احمقی هستی. اگه زنده بودی حرف زدن باهات سخت تر بود. از بس که حرف میزنی.

خندیدم.

+هرچند دلم برای صدات تنگ شده

بغض کردم.

+اولین باری که دیدمت رو هنوز یادمه. خیلی کوچولو بودی. کوچکتر از نوزادای عادی.

باد سردی میوزید.

Fe [L.S]Where stories live. Discover now