مطمئن بودم اگه اینجا انقدر تاریک نبود میتونستم دوباره اون لبخند احمقانه همیشگیش رو ببینم.
پرسیدم:
+یعنی چی؟
+یکی از همدستاش رو پیدا کردم. مطمئنم باهاش در ارتباطه... هیچ شکی ندارم!
+اینجا پیداش کردی؟ مطمئنی ادمه؟ نکنه موش فاضالب یا یه همچین چیزی باشه؟
+عههه مگه بهت نگفته بودم باهام شوخی نکنی؟ نمی خوام تصوراتم ازت بهم بریزه... اصلا وایسا ببینم تا حالا کسی بهت گفته خیلی بی نمکی؟
همه صحنه هایی که هری بعد شوخی هام، با پوکرترین حالت ممکنش، بهم نگاه می کرد؛ جلوی چشمم اومد .
+اوهوم
+خب پس حیف قیافه و استایل به این خفنی نیست که با بی نمک بازی خرابشون می کنی؟
+وایسا ببینم منو اوردی اینجا راجع به این چیزا حرف بزنیم؟
+به من چه... تقصیر خودته... از بس مسخره بازی درمیاری ...
***
+باهاش قرار گذاشتم... طوری وانمود کردم که انگار نمی دونم اون با فرومن ارتباط داره... بعد بهش گفتم که بازرس پرونده فرومنم... حتی برای اینکه باور کنه چندتایی از کشفیاتشو اطلاعات پرونده رو هم لو دادم...
+احمقی؟ خب اگه اون واقعا طرف فرومن باشه که الان میکشتت!
+نه خیالت راحت باشه نمیتونه منو بکشه... به اطلاعاتم نیاز داره برای همین داره میاد!! اما خب به هر حال این طوری حتی اگه کشته بشم هم هویت یه نفر لو میره مگه نه؟
+شاید تو دلت بخواد در راه لو رفتن یکی از افراد فرومن بمیری ولی من چه گناهی کردم... چرا منو کشوندی وسط؟
خدایا گیر چه ادم احمقی افتاده ام...
+خودت خواستی بیای به من چه.
سرم رو به دیوار کوبیدم.
خندید و گفت:
+نترس بابا اتفاقی نمیوفته من مطمئنم.
لحنش اروم بود و اطمینان رو میتونستم از توی صداش حس کنم.
+از کجا مطمئنی نمی کشتمون؟
+اون فرومنه ها! قاتل معمولی نیست که ادمای معمولی رو بکشه؛ اون تا به حال هرکسی رو که کشته؛ یا یه ربطی به سیاستمدارا داشته یا خودش مجرم بوده.... من هیچکدوم از این ویژگی ها رو ندارم!
+نه اشتباه میکنی!
+اگه منظورت سامر و اون پیرمرده کشیش باید بگم که من معتقدم سامر اصال ربطی به فرومن نداره... صحنه قتل فرومن بدون هیچ نوع ماده شیمیایی ای؟ مثل این می مونه که بخوای یه نقاشی ساده بدون امضا رو به یه هنرمند معروف نسبت بدی... مطمئنم این کار اون نیست...
هرکسی ام نمیدونست من به خوبی می دونستم که کاملا حق با اونه... تو نحوه مرگ سامرفرومن نقشی نداشت اما...
YOU ARE READING
Fe [L.S]
Fanfictionدستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زم...
![Fe [L.S]](https://img.wattpad.com/cover/278426195-64-k884710.jpg)