Thirty Three

181 57 79
                                    


+صبح بخیر

سرش رو از روی قفسه سینه ام برداشت. موهاش به هم ریخته بودند و چشمش پف کرده بودند. وقتی فهمید کل شب رو تو بغلم خوابیده مثل برق گرفته ها از جاش پرید رو به روم ایستاد.

+چرا؟

+چی چرا؟

+چرا اینجا خوابیده بودم؟

+نمیدونم فکر کنم عاشقم شدی هری.

قیافه اش رو مچاله کرد و چشم غره ای رفت.

+چرا منو نذاشتی تو تختم؟

+سنگینی. نمیتونم بلندت کنم. از بس میخوری...

لب و لوچه اش رو اویزون کرد و گفت:

+دروغگو قبلا که بلندم کرده بودی...

+خب اصلا دلم میخواست بغلت کنم. خوبه؟

+منحرف... باید بگم اتاقمو عوض کنن!...

+من پسر نخست وزیرم؛ هرجا بری باهات میام.

+خجالت بکش و رو پای خودت وایسا یکم بچه ننه ی لوس...

+بی خودی تلاش نکن. درسته که از بابام خوشم نمیاد ولی به خاطر با تو بودن حاضرم هر لقبی رو تحمل کنم.

+از بابات خوشت نمیاد؟

+نمیدونم...

مکثی کردم و ازش پرسیدم:

+هری؛ اگه بابام فرومن باشه چی؟

+چای نعناعش پرید تو گلوش و با تعجب برگشت و بهم نگاه کرد.

+بابات؟

سرم رو تکون دادم. فکری بود که این چند وقته مثل خوره تو جونم افتاده بود .

+احمقی؟ اگه بابات فرومنه پس چرا باید دختر خودشو بکشه؟

+لانا خواهر واقعیم نبود!...

سرفه ای کرد و پرسید:

+خب بازم دلیل نمیشه که اون فرومن باشه ....

+همه چیز داره به نفع اون پیش میره. همه ی سیاستمدارای رقیبش دارن از سر راهش برداشته میشن و قاتلشون کسی نیست جز فرومن. پرونده میا رو اون پاک کرده. اون نذاشت بعد مرگ لانا تحقیقات روی پرونده اش انجام بشه.... هری... اگه اون فرومن باشه باید چی کار کنم...؟

+چرا دنبال فرومنی اصلا؟

+چی داری میگی؟ خب معلومه؛ تا از عزیزانم محافظت کنم. تا دوباره شاهد مرگ کسایی که دوستشون دارم نباشم. هری من دوستت دارم. میا یه چیزایی راجع به گذشته ات می گفت. من نگرانم. اگه این دفعه اون بیاد سراغ تو... اگه بره سراغ زین... من هیچ وقت نمیتونم خودم رو ببخشم.
من یه بار لانا رو از دست دادم. دوباره نمیتونم این لبخندا رو از دست بدم.

+یعنی داری میگی حاضری بین من و پدرت؛ من رو انتخاب کنی؟

+من ...

Fe [L.S]Where stories live. Discover now