پیش از آن‌که فرصتم تمام شود

305 37 10
                                    

تقدیم به رفیق خوبم که در دوران بیماری تنهایم نگذاشت و مرا تشویق به انتشار این داستان کرد.

پیش از آن‌که فرصتم تمام شود

سلام بر آیندگان

۱۷ ام برج خورشیدِ سال ۳۹۶۱

دفتری که در مقابل خود دارید، گزارش روزانه‌ی زندگی عاشقانه‌ی جنگ جوی رتبه‌ی اول سرزمین عدن هست یا شاید بهتر باشد بگویم سرزمین شمالی عدن.

البته من هنوز به آن جنگ‌جو تبدیل نشدم. امروز تصمیم گرفتم شروع به نوشتن این دفتر کنم چون فکر می‌کنم که بدجوری عاشق شده‌ام!

عاشق دشمنم!

طبق قانون باید وقتی به‌طور رسمی شروع به نوشتن این دفتر کنم که واقعاً بهترین جنگ‌جو شده باشم، عدن جنوبی را مغلوب کرده باشم و در مذاکرات صلح‌آمیز با آن‌ها عروسی را به دست بیاورم که بتواند آرامش را به زندگی نا آرام و وحشیانه‌ام برگرداند.

من امروز مطمئن شدم که آن عروس کیست ولی من هنوز بهترین جنگ‌جو نیستم و عدن جنوبی حتی نزدیک به مغلوب شدن هم نیست.

باید تا می‌توانم خون بریزم و در مرزهای عدن جنوبی پیش روی کنم و تا پای کوه مذاکره بکشانمشان. آن‌وقت آن‌ها می‌پرسند چه کسی را می‌خواهی؟ و من به او اشاره می‌کنم و میگویم: ((شفادهنده‌تان را.))

سخن نویسنده: یا حق رفقا!

ماجرای حارث و برف یک داستان  کوتاه سرگرم کننده و فانتزیِ عاشقانه‌ با متن روان و ساده‌ست و خبری از معما و مفاهیم چندان عمیق نیست. 

داستان در قالب دفتر خاطرات یک آدم بیمار روانی روایت میشه در نتیجه اگر بعضی قسمت‌ها عجیب بود یا براتون غیرقابل فهم بود، فقط یکم بیشتر صبر کنید تا موضوع براتون باز بشه.

بر خلاف در جستجوی خورشید، این داستان از اون سبک متن‌های مختصر با حداقل جزئیات که با سرعت خیلی زیادی پیش میره و اصولا محتوا ایجاب می‌کنه که همینطور باشه چون در قالب خاطرات نوشته شده.

پس  تصور خیلی از جزئیات و فضاسازی‌های داستان بر عهده‌ی خود خواننده است و نویسندتون به کم گویی قناعت کرده :)

یک توضیح مختصری دادم تا کسانی که انتظارشون از خوندن، اخت شدن با جزئیات و حوادث مفصله وقتشون رو پای خوندن این بوک هدر ندن. (همینقدر صادقم) (شما را به مطالعه‌ی در جستجوی خورشید ارجاع می‌دهم)

و کسانی هم گه از محتوای سریع خوششون میاد این بوک رو از دست ندن.

در حاشیه: خیلی‌هاتون این داستان رو با در جستجوی خورشید مقایسه کردید و گفتین که ابدا به پای اون نمیرسه! به نظر من این مقایسه کمی اشتباست چون که در جستجوی خورشید یک مجموعه کتاب بلند و مفصل با جهان ساخته و پرداخته‌ی خودش اما اصولا سبک این بوک با اون متفاوته و یک داستان کوتاه که شاید سر جمع بیست هزار کلمه نشه.

  امیدوارم از خوندش لذت ببرین!

پیش از آنکه فرصتم تمام شودOù les histoires vivent. Découvrez maintenant