نمیتونم از کاغذا دل بکنم
منظورم اون تیکه کاغذاییه که اون شب روش نوشتی و به سمتم پرت کردی
تک تک قسمتای کاغدو بوسیدم و بو کردم
حتی فکر اینکه تو با دست خودت کاغذو لمس کردی و روش نوشتی باعث میشه دلم بخواد کاغذا رو انقد ببوسم که تجزیه شن
دیونه شدم جیمینا
آخه کدوم آدم با عقل سالم کاغذو بغل میکنه و میبوستش؟
تو وادارم میکنی به کاغذی که لمسش کردی واکنش نشون بدم
بوی عطرت کم و بیش روی کاغذا مونده
البته بهتره بگم مونده 'بود' چون الا انقدر بغلشون کردم و از نو خوندمشون که بدون شک بوشون رو از دست دادن
یه جورایی بوی تو آرومم میکنه و باعث میشه کمتر بترسم
راستی نگفتم؟
جیمینی نگرانم!
اگه گیر بیفتیم فقط برای من بد نمیشه
تو هم تو دردسر میفتی
من چیزیم نمیشه
فوق فوقش با گیوتین سرمو میزنن و به مدت پنج روز سر در شهر آویزونش میکنن تا بشه عبرتی برای بقیه(*به این وسیله میگن گیوتین که توی دوره لویی شانزدهم هم استفاده میشده برای اطلاعات بیشتر میتونید از گوگل کمک بگیرید_یه نکته ی جالب در مورد این وسیله اینه که فردی که اینو درست کرد یه پزشک بود که این وسیله رو اخترات کرد تا کسانی رو که محکوم به اعدامن درد نکشن اما اولین کسی که به دست این وسیله کشته شد خودش بود، جالبه نه؟ دنیا عجیبه..._ن)
اما تو به راحتی من نخواهی مرد
احتمالا به بدترین شکل ممکن طردت میکنن و بدون توجه به گرایش و خواسته هات مجبورت میکنن با یه دختر اشراف زاده مزدوج بشی و باقی عمرتو با زجر زندگی میکنی و بدون درک عشق، درحالی که خاطراتمون رو تو ذهنت دفن کردی خواهی مرد.
نمیخوام زندگیت این شکلی بشه جیمین...
میترسم.
میترسم نتونم فراریت بدم...
ولی مگه من مرد تو نیستم؟
اجازه نمیدم
اگه خودمم بمیرم نمیذارم تو چیزیت بشه
حواسم بهت هست کوچولوی دل نازک
YOU ARE READING
You
Randomبذار بهت نزدیک بشم مطمئنم چشمهای سردت از پشت این قشر یخی اطراف رو مبهم میبینه. اجازه بده بهت نشون بدم دنیا میتونه چقدر گرم و قشنگ باشه. قول میدم که گرمای دست من قلب یخ زدهات رو التیام بده. اصلا چرا سرما رو دور کنیم؟ شاید من باید مثل تو منجمد بشم...