امروز بسته ها برام رسید
بجز کارت دعوت جشن یه دست کت و شلوارم بود.
تو برام فرستادیش نه؟
خواستم بگم کاملا روی تنم میشینه
روش یه برگه ی کوچیک بود که با دست خط تو نوشته شده بود ' امیدوارم اندازت باشه'
این عجیبه که بدون اینکه اندازم بگیرن یا اندازمو داشته باشی، کاملا رو تنم فیکس میشه.
و این فقط یه معنی میده
انقدر بهم فکر کردی و گوشه به گوشه ی هیکلمو به ذهن سپردی که بدون اندازه گرفتن و فقط بر حسب اعداد احتمالی که به خیاط دادی، کت دوخته شده بدنمو قاب میگیره
انقدر هیکلمو دوس داری؟
من آدم ریز بینیم مگه نه؟
راستی
یادم رفت بهت بگم که نباید بسته رو سر ظهر بفرستی...
چون نانا دعوت نامه رو دید و بعد کل روز با لبخند بهم نگا میکرد و چشم و ابرو مینداخت که چیشده و جریان از چه قراره
چی باید بهش میگفتم؟
میگفتم میخوام عشقمو تو روز نامزدی خواهرش فراری بدم؟
راستی جیمینی
اگه من و تو فرار کنیم و نانا رو تنها بذاریم
از دستمون ناراحت نمیشه؟
YOU ARE READING
You
Randomبذار بهت نزدیک بشم مطمئنم چشمهای سردت از پشت این قشر یخی اطراف رو مبهم میبینه. اجازه بده بهت نشون بدم دنیا میتونه چقدر گرم و قشنگ باشه. قول میدم که گرمای دست من قلب یخ زدهات رو التیام بده. اصلا چرا سرما رو دور کنیم؟ شاید من باید مثل تو منجمد بشم...