با حس کردن دستی که شونشو تکون میداد اروم تکون خورد و چشماشو باز کرد
تهیونگ : بله ارباب؟
جونگکوک : بیدارشو توله شیش ساعته خوابیدی درد داری؟؟
تهیونگ : زیاد نیست عام ولی یکم...
جونگکوک : یکم چی؟؟
تهیونگ با مظلوم ترین چهرش اروم روی تخت نشست و به پسر نگاه کرد
تهیونگ : ی..یکم گشنمه یعنی یکم که نه خیلی میشه یچیزی بخورم؟
جونگکوک اخم کمرنگی کرد و دست به سینه وایساد
جونگکوک : نه!
تهیونگ : ددییی لطفااا
دوباره میخواست مخالفت کنه که با دیدن حلقه ی اشکی که توی چشمای پسر بود با یه دست بغلش کرد و لباسای جدیدی از کمد ورداشت و تنش کرد
جونگکوک : خیله خب قیافتو اونجوری نکن بیا بریم بهت یچیزی بدم بخوری نودل میخوری؟؟
بغض تهیونگ تبدیل به لبخند گرمی شد و اروم سرشو به سینه ی جونگکوک مالید
تهیونگ : اهوم میخورم ممنون
امروز خدمتکارا تو خونه نبودن پس تهیونگو پایین برد و روی اپن نشوند تا براش نودل درست کنه
جونگکوک : شب باید بریم به یه مهمونی
تهیونگ : منم باید بیام؟؟
جونگکوک : اره گفتن هرکی باید با یه جفت بیاد
تهیونگ سرشو تکون داد و مثل بچه ها با ملاقه های روی اپن بازی میکرد که باعث میشد لبخند بچه گونه ی کیوتی بزنه و حواسش نبود که جونگکوک داره زیرچشمی بهش نگاه میکنه و لبخند میزنه
جونگکوک : غذا امادست کوچولو
تهیونگ با اخم به جونگکوک که بشقابو جلوش گذاشت نگاه کرد
تهیونگ : من کوچولو نیستم
جونگکوک پوزخندی زد و دستاشو روی اپن گذاشت و روی صورت تهیونگ خم شد
جونگکوک : چرا هستی تایگر کوچولو
تهیونگ : نخیرممم نیستمم من میتونم بلندت کنممم
جونگکوک : بیا بلند کن ببینم
تهیونگ نگاهی به سر تا پای جونگکوک انداخت و پشیمون از حرفش بشقابو سریع ورداشت و شروع کرد به خوردن
تهیونگ : حالا فعلا گشنمه بعدا بلندت میکنم
جونگکوک پوزخندی زد و گوشیشو ورداشت و روی کاناپه تو سالن نشست
جونگکوک : غذاتو خوردی بیا بشین باید چندتا چیزو بهت بگم برای جایی که امشب قراره بریم لیتل
تهیونگ : عوم همینطوریم بگی میشنوم
جونگکوک : خیله خب پس لازمه چندتا قانون برات بزارم که میدونم دوست نداری بخاطر شکستنشون تنبیه بشی درسته؟
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚
Fanfiction《My♡Sexy♡Little♡Omega》 کیم تهیونگ، امگای زیبایی که بخاطر بدهی پدر و مادرش قراره به یک آلفای قدرتمند و بی رحم به اسم جئون جونگکوک فروخته بشه ولی خودش از این قضیه خبری نداره... به نظرتون چی میشه اگه امگای دلربا اما بدشانس ما بفهمه که قراره تا اخر عمرش...