PT 6 🖤💘

5.6K 476 122
                                    

با حس کردن دستی که شونشو تکون میداد اروم تکون خورد و چشماشو باز کرد

تهیونگ : بله ارباب؟

جونگکوک : بیدارشو توله شیش ساعته خوابیدی درد داری؟؟

تهیونگ : زیاد نیست عام ولی یکم...

جونگکوک : یکم چی؟؟

تهیونگ با مظلوم ترین چهرش اروم روی تخت نشست و به پسر نگاه کرد

تهیونگ : ی..یکم گشنمه یعنی یکم که نه خیلی میشه یچیزی بخورم؟

جونگکوک اخم کمرنگی کرد و دست به سینه وایساد

جونگکوک : نه!

تهیونگ : ددییی لطفااا

دوباره میخواست مخالفت کنه که با دیدن حلقه ی اشکی که توی چشمای پسر بود با یه دست بغلش کرد و لباسای جدیدی از کمد ورداشت و تنش کرد

جونگکوک : خیله خب قیافتو اونجوری نکن بیا بریم بهت یچیزی بدم بخوری نودل میخوری؟؟

بغض تهیونگ تبدیل به لبخند گرمی شد و اروم سرشو به سینه ی جونگکوک مالید

تهیونگ : اهوم میخورم ممنون

امروز خدمتکارا تو خونه نبودن پس تهیونگو پایین برد و روی اپن نشوند تا براش نودل درست کنه

جونگکوک : شب باید بریم به یه مهمونی

تهیونگ : منم باید بیام؟؟

جونگکوک : اره گفتن هرکی باید با یه جفت بیاد

تهیونگ سرشو تکون داد و مثل بچه ها با ملاقه های روی اپن بازی میکرد که باعث میشد لبخند بچه گونه ی کیوتی بزنه و حواسش نبود که جونگکوک داره زیرچشمی بهش نگاه میکنه و لبخند میزنه

جونگکوک : غذا امادست کوچولو

تهیونگ با اخم به جونگکوک که بشقابو جلوش گذاشت نگاه کرد

تهیونگ : من کوچولو نیستم

جونگکوک پوزخندی زد و دستاشو روی اپن گذاشت و روی صورت تهیونگ خم شد

جونگکوک : چرا هستی تایگر کوچولو

تهیونگ : نخیرممم نیستمم من میتونم بلندت کنممم

جونگکوک : بیا بلند کن ببینم

تهیونگ نگاهی به سر تا پای جونگکوک انداخت و پشیمون از حرفش بشقابو سریع ورداشت و شروع کرد به خوردن

تهیونگ : حالا فعلا گشنمه بعدا بلندت میکنم

جونگکوک پوزخندی زد و گوشیشو ورداشت و روی کاناپه تو سالن نشست

جونگکوک : غذاتو خوردی بیا بشین باید چندتا چیزو بهت بگم برای جایی که امشب قراره بریم لیتل

تهیونگ : عوم همینطوریم بگی میشنوم

جونگکوک : خیله خب پس لازمه چندتا قانون برات بزارم که میدونم دوست نداری بخاطر شکستنشون تنبیه بشی درسته؟

𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚Where stories live. Discover now