تهیونگ بعد از چندساعت با حس سیر شدنش از خوابیدن اروم چشماشو باز کرد و روی تخت نشست
با مالیدن چشماش اولین چیزی که تو دوروبرش توجهشو جلب کرد سبد سفید پر از گلی بود که روی میز بغل تختش گذاشته شده بود...با لبخند محوی از تصور اینکه جونگکوک اینکارو براش کرده سبدو ورداشت و روی پاهاش گذاشت
با خوندن کارت لبخندش پهنتر شد ولی تازه با دیدن یدونه از توت فرنگیا زیر گلبرگای رنگارنگ چشماش برق زد و با کنار زدن همه ی گلا با ذوق به توت فرنگیای توی سبد نگاه کرد و اروم یدونشونو چون گرسنش بود خورد
تهیونگ : وای اخه اون از کجا میدونست من توت فرنگی دوست دارم
جونگکوک : ددیت همه ی خصوصیات تورو میدونه بیبی کیوتم
با شنیدن صدای جونگکوک از پشت سرش سریع به پشت برگشت و با دیدنش توی چهارچوب در فهمید که تموم مدت اون پشت در بوده و با بلندشدنش از روی تخت محکم بغلش کرد
تهیونگ : ددی خیلی دوست دارممم
پسر بزرگتر با لبخند دندون نمایی محکم پسر کیوتشو توی بغلش فشار داد و پاهاشو دور کمرش گذاشت تا نیفته
جونگکوک : منم خیلی دوست دارم قشنگم از هدیه ی ددی خوشت اومد؟؟
تهیونگ : اوهوممممم ددیییی عالی بوددد
جونگکوک با خنده ی ارومی بیبیشو روی تخت گذاشت و همونطوری که توی صورتش خم شده بود شروع کرد به نوازش کردن موها و صورتش
جونگکوک : میدونی ددی چقدر دوست داره دیگه؟!
تهیونگ : اوهوم ددی
جونگکوک : پس دیگه اینجوری باهاش قهر نکن چون بدون بیبیش داغون میشه خب؟؟
تهیونگ با پوزخند دست پر از تتوی جونگکوکو از روی موهاش ورداشت و بهش خیره شد
تهیونگ : قول نمیدم جئون فاکینگ جونگکوک!
جونگکوک : اوه چه بیبی خشنی خیلی ترسیدم
تهیونگ : خشن ترم میشم!
جونگکوک : خب خب تایگر کوچولوی وحشی نظرت چیه یه مکالمه کوچیک داشته باشیم تا اروم بشی هوم؟؟
تهیونگ : هوم موافقم خرگوش فاکر
پسر بزرگتر با نیشخند ارومی لباشو روی لبای تهیونگ گذاشت و شروع کرد به دراوردن لباسای راحتیش و پسر کوچیکترم با حلقه کردن دستاش دور گردن ددیش محکم لباشو میبوسید و سعی میکرد کمربندشو باز کنه
جونگکوک با دراوردن لباسای بیبیش اروم ازش جدا شد و به چشمای قشنگ اهوییش خیره شد و خنده ی ارومی کرد
جونگکوک : کیوت کوچولو اونشکلی نگام نکن حس میکنم یچیزی میخوای نه؟!
تهیونگ : حست درسته ددی
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚
Fanfiction《My♡Sexy♡Little♡Omega》 کیم تهیونگ، امگای زیبایی که بخاطر بدهی پدر و مادرش قراره به یک آلفای قدرتمند و بی رحم به اسم جئون جونگکوک فروخته بشه ولی خودش از این قضیه خبری نداره... به نظرتون چی میشه اگه امگای دلربا اما بدشانس ما بفهمه که قراره تا اخر عمرش...