PT 11 🖤💘

5.1K 421 128
                                    

...تهیونگ : تو منو دوست داری؟؟

جونگکوک با خنده ی خماری خودشو روی جسم پسر کوچیکتر هل داد و لباشو محکم بوسید

جونگکوک : اوم معلومه که دوست دارم بیبی تایگر ولی تو زیادی سرکشی منم از اینکه با یکی دیگه ببینمت متنفرم!

پسر کوچیکتر با قلبی که از خوشحالی توی دهنش میزد محکم پسر بالای سرشو بغل کرد و سرشو توی سینش قایم کرد

تهیونگ : منم دوست دارم ددی سعی میکنم سرکش نباشم اگه اذیتم نکنی

جونگکوک : هوم قول نمیدم لیتل تو خیلی خواستنی هستی

تهیونگ : هوم خوشحالم ک ددیم اینو میگه

اونطرف در سوکجین که داشت به ابراز علاقه ی اون دو نفر گوش میداد و نفسای سنگینی از ناراحتی میکشید با اروم شدن صدای خنده شون چندبار انگشتاشو به در اتاق کوبید تا متوجهش بشن...همه ی حرفایی که اون پسر از جونگکوک شنیده بود یکی از بزرگترین ارزوهاش بود که رو در رو از دهن عشقش بشنوه حتی اگه در حد فاک مست باشه

جونگکوک با شنیدن صدای در بی حوصله از روی تهیونگ بلندشد و به سمت در رفت تا بازش کنه...با باز شدن در و دیدن کسی که اصلا انتظارشو نداشت نفس حرصی ای کشید و به تهیونگ نگاه کرد

جونگکوک : عام ته...عزیزم برو پایین یچیزی بخور منم الان میام

پسر کوچیکتر با تکون دادن سرش اروم از روی تخت بلندشد و برای تلافی صبح تنه ی محکمی به شونه ی بزرگترین پسر زد و به سمت طبقه ی پایین رفت

پسر با ناراحتی شونشو با دست مخالفش ماساژ داد و با بغض سرشو پایین انداخت

سوکجین : ک..کوک مادرات زنگ زده بودن

جونگکوک : و..واقعا؟؟چرا بهم زودتر نگفتی؟

سوکجین : دیگه ببخشید نمیخواستم مزاحم عشق بازیتون بشم!

پسر کوچیکتر با شنیدن صدای نسبتا بلند هیونگش اهی از سر ناراحتی کشید و اروم اونو توی بغلش هدایت کرد...جونگکوک قبلانم ثابقه ی عشق یه طرفه از پارتنر سه سال پیشش داشته و میدونه چه بلایی سر قربانیاش میاد ولی از طرف دیگه ایم نمیتونست به کسی علاقه ی الکی بورزه حتی با اینکه قبل از اومدن تهیونگ تو زندگیش خیلی راجب خوبیای هیونگش فکر کرده بود تا شاید بتونه عاشقش بشه ولی نتونسته بود

جونگکوک : هیونگ حالت خوبه؟

سوکجین : مگه برات مهمه فکر نمیکنم حتی اگه جلوت بمیرمم برات مهم باشه جئون جونگکوک!

جونگکوک : هیونگ خواهش میکنم...روزی که بهت پیشنهاد دادم پیشم بمونی چی گفتم؟

سوکجین : خوب میدونم چی گفتی منم هیچ کاریت ندارم ببخشید که مزاحم ارامش گرفتنت با دوست پسرت شدم

𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚Where stories live. Discover now