[ساعت 37 : 11 دقیقه ی شب]-
دود سیگارشو از بین لب هاش بیرون داد ، نفس عمیقی کشید و خودشو بیشتر توی اب وان تا نصف صورتش فرو برد
صدای داد رئیسشون از اسپیکر گوشی رزی و سکوت توی حموم تضاد خیلی خوبی باهم به وجود اورده بود و تنها جمله ای که تو ذهنش بود و مدام توی سرش اکو میشد حرف کوک بود
(اه پسر...منم باورم نمیشه پسر بزرگ خونواده کثیف کیم که میگفت هیچوقت گول کسیو نمیوره فقط سر یه کل انداختن مسخره با چندتا بچه مدرسه ای تو بار معتاد قرص شد..!)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فلش بک پنج سال و شیش ماه پیش_جیمیناا امشب حسابی رو دوریا
صدای خنده ی همه افراد توی بار و خود جیمین که بعد از خوردن پنج تا شیشه کامل روی کاناپه لم داده بود و خمار میخندید بعد از حرف دوست دانشگاهیش بالا رفت
جیمین : فکر کنم دیگه باید..برم جک
_اووو نه اصلا فکرشم نکن من برات یه چیز خیلی خوب دارم..
پسر با از دست دادن تعادلش با خنده روی جیمین افتاد و از توی جیب شلوارش قرص دایره ای سفیدی رو بهش نشون داد
جیمین : این چیه..؟
_درمان همه ی دردایی که داری میکشی...پسر فقط یبار امتحانش کن دیگه هیچوقت مجبور نیستی برای فرار از افسردگیت بیای اینجا و تا خرخره مست کنی..
جیمین که قبلا تو وسایل پدرش همه نوع مواد مخدریو دیده بود و میدونست که اون قرصم یکی از اوناست اروم با گذاشتن دوستش رو کاناپه بهش نگاه کرد و لب زد
جیمین : لازم ندارم جک ممنون
_داری اذیت میکنیا جیمین...یه ماه سهمیتو بهت رایگان میدم تا خوشحال باشی..دیگه چی میخوای هوم؟
جیمین : اذیت نکن...گفتم نمیخوام بچه
_اه..باشه بهت نمیدم...ولی حس میکنم..
پسر با پوزخند توی صورت جیمین خم شد و با صدای بلندی داد زد که همه بشنون
_کیم جیمین ترسناک و بی رحممون از یه قرصِ کوچولو میترسه!!
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚
Fanfiction《My♡Sexy♡Little♡Omega》 کیم تهیونگ، امگای زیبایی که بخاطر بدهی پدر و مادرش قراره به یک آلفای قدرتمند و بی رحم به اسم جئون جونگکوک فروخته بشه ولی خودش از این قضیه خبری نداره... به نظرتون چی میشه اگه امگای دلربا اما بدشانس ما بفهمه که قراره تا اخر عمرش...