PT 19 🖤💘

3.1K 284 142
                                    

حدود دوساعت بود که جونگکوکو به بازداشتگاه منتقل کرده بودن تا روی پرونده سازیش برای اثبات و انتقالش به زندان کار کنن..

البته هرچقدرم که کوک داشت تقلا میکرد و میگفت که بی گناهه و کار یکی دیگه‌ست هیچ فایده ای نداشت

جونگکوک : منو بیارین بیرونننننن ..یه اشتباهی پیش اومدهه من نباید اینجا باشممم...حداقل میزاشتین تهیونگم به هوش بیاد بعد میبردینم حرومزاده هاا

از یه طرف نگرانیش درباره وضعیت تهیونگ داشت دیوونش میکرد ، از یه طرف نفرتش از سوکجین که تازه فهمیده بود کیه و از یه طرفم ترسش از اینکه به غیر از جرمی که الان بخاطرش تو بازداشتگاهه اونا لوش بدن که قبلا عضو مافیا هم بوده!

با ناامیدی سرشو روی میله های ورودی گذاشت و از توی جیبش سیگارشو ورداشت و بین لباش گذاشت ولی فندکشو ازش گرفته بودن و نمیتونست روشنش کنه

جونگکوک : لعنت بهتون...لعنت به من که اینهمه سال به اون عوضی اعتماد داشتم!

همونطوری که داشت به کل روزگار فحش میکشید و غر میزد پسرِ مو نعنایی ای که لباس پلیسارو داشت به سمتش اومد و بدون هیچ حرفی جلوش وایساد!

همونطوری که داشت به کل روزگار فحش میکشید و غر میزد پسرِ مو نعنایی ای که لباس پلیسارو داشت به سمتش اومد و بدون هیچ حرفی جلوش وایساد!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگکوک : هاه..بالاخره فهمیدین که من بی گن...تو؟؟

شوگا : اره..من!

پسر کوچیکتر(اینجا کوک کوچیکترست)با تعجب به پسر روبروش نگاه میکرد و نمیتونست بفهمه که چی داره اتفاق میفته..

شوگا : جای نگرانی نیست کوک..من طرف تو ام..!

جونگکوک : ولی..تو..تو....پس جیمین...

شوگا : همش یه تظاهر بود...من مامور مخفیم..اسم واقعیمم مین شوگاست...نه یونگی

جونگکوک : یعنی تو دوست پسر جیمین نیستی؟!

پسر بزرگتر با خنده ارومی سیگار بین لبای جونگکوکو براش روشن کرد و به میله ها نزدیکتر شد

شوگا : من برادر ناتنی جیمین و تهیونگم...از یه زن دیگه..برادری که هیچوقت تهیونگ منو ندید ولی جیمین وقتی یه شب اومده بودم جلوی در تا پدرشونو ببینم مچمو گرفت

جونگکوک : بعدش؟!

شوگا : بعدش بهم این ماموریتو دادن و باید در نقش دوست پسر جیمین تو خونه سوکجین و رزی میموندم تا ازشون مدرک جمع کنم...راستش اولا واقعا به جیمین علاقه ای نداشتم ..اونم همینطور ولی...

𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚Where stories live. Discover now