...با سکوت تهیونگ و بقیه افراد توی ساختمون صدای شلیک دوتا گلوله از دو تفنگ مختلف و دو جهت مختلف کل فضای خونه رو گرفت و همزمان صدای ناله ی پر از درد جیمین که دست سمت چپشو نگهداشته بود و جونگکوک که روی زمین افتاده بود و ساق پاشو نگهداشته بود توی سالن پیچید
شلیک اول از سمت تفنگ جونگکوک با برنامه ریزی و چرخشش از سمت تهیونگ به جیمین بود ولی شلیک دوم...از کسی بود که پسر انتظار دیدنشو تو اون جهنم نداشت
دختر همون طور که خیلی به نظر خوشحال از پله های بلند خونه پایین میومد خنده ی بلندی کرد و لوله ی تفنگشو فوت کرد
رزی : اوه باورم نمیشه دوباره سعادت دیدارتونو پیدا کردم مستر جئون!!
جونگکوک همونطور که سعی میکرد بزور از روی زمین بلندشه با صدای خش دارش که توش تنفر خالص موج میزد از بین دندوناش غرید
جونگکوک : ازت متنفرم زنیکه حرومزاد...
رزی : اووو تند نرو عزیزم اروم باش میدونم دلت خیلی برام تنگ شده بود
دختر همونطوری که بدون توجه به جیمین به سمت همکار قدیمیش قدم برمیداشت با دیدن تهیونگ که گوشه دیوار از ترس خشک شده بود لبخند چندشی زد و بعد از گرفتن تفنگ جونگکوک ازش ناخن انگشت اشارهشو اروم روی گردن پسر کوچیکتر کشید
رزی : آه تو خیلی خوشگلی...
جونگکوک : بهش نزدیک نشو هرزهی کثیف!!
رزی با شنیدن داد جونگکوک خنده ی ارومی کرد و دستاشو به نشونه ی تسلیم بودن بالا برد و یکم با فاصله از تهیونگ روی زمین خیلی خونسرد نشست
رزی : باشه باشه تسلیم خرگوش کوچولو...عاممم دوست پسرت لاله؟؟
تهیونگ : ج..جونگکوک...
رزی : اوه خوبه خیالم راحت شد لال نشده...تو چطوری جیمین اوپا؟
جیمین : لعنت بهت نمیتونستی زودتر اون تیر کوفتیو بزنی به این احمق که من اینجوری داغون نشم؟؟؟
رزی : یااا انگار یونگی خوب بهت یاد نداده باید از کسی که بهت کمک میکنه تشکر کنی!
جیمین : هرچی!...زودباش این دوتا هرزرو ببند تا دوباره اون وحشی بلند نشده
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐬𝐞𝐱𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚
Fanfiction《My♡Sexy♡Little♡Omega》 کیم تهیونگ، امگای زیبایی که بخاطر بدهی پدر و مادرش قراره به یک آلفای قدرتمند و بی رحم به اسم جئون جونگکوک فروخته بشه ولی خودش از این قضیه خبری نداره... به نظرتون چی میشه اگه امگای دلربا اما بدشانس ما بفهمه که قراره تا اخر عمرش...