چمدونش رو پیش چمدون خودش توی صندوق جا کرد و سوار شد+ خیلی خوب بریم سمت دریا
- راست میگفتی
+چی؟!
-به قولت داری عمل میکنی... داری منو میبری دریا
+آره ولی با تاخیر
جونگکوک اجازه داد جیمین هر آهنگی که دوست داره رو پخش کنه
حدود ۲ ساعت توی راه بود و جونگکوک اجازه داده بود جیمینن از مسیر بی سر و صدا لذت ببره+خانواده ات از کجا فهمید ؟!
- آممممممم...هفته پیش یه مراسم خانوادگی داشتیم که هرسال برگزار میشه منم نرفتم و پدرم بابت نبودم ناراحت شد و بهم گفت که باید برگردم ، مجبور شدم برگردم خونه ولی شکمم رو دیدن و مجبور شدم جریان رو توضیح بدم...ازم خواست پدرش رو پیدا کنم وگرنه بچه رو ازم میگیره
+ خودم پدر اون بچه رو پیدا میکنم...باشه ؟! نگران نباش به محض اینکه برگردیم سئول دنبالش میگردم توهم آدرس بار و هتلی که بودین رو بهم بگو
۳ روز نزدیک ساحل توی ویلا بودند و جونگکوک هر کاری میکرد تا جیمین خوشحال باشه
مراقبش بود که بهش فشار نیاد و بتونه تو زمانی که کنار دریا هستن آرامش داشته باشه و بتونه از فکر اتفاق هایی که براش افتاده بیرون بیاد+چرا هیچی نپوشیدی اومدی بیرون ، هوا سرده سرما میخوری مریض میشی
پتو روی دوشش انداخت مثل اون روز هایی که بالای تپه بغلش میکرد و باهاش حرف میزد توی بغلش کشید
+به چی فکر میکنی؟!
خودش رو بیشتر به جونگکوک چسبوند
-به اینکه اگه پیداش نکردیم ، پسرم بزرگ بشه بپرسه باباش کجاست چی جوابش رو بدم ؟!
+هر وقت پرسید بفرستش پیش من
-چی میخوای بهش بگی ؟!
+میگم وقتی تو رو داره نباید اصلا به فکر داشتن بابا باشه... کسایی که تو رو دارن ، دیگه چیزی نیاز ندارن که بخوان داشته باشن...راستی اسمش چی میخوای بزاری ؟ !
-بهش تاحالا فکر نکردم
+ یعنی اصلا به اسمش فکر نکردی ؟!
_نه
+میتونم من انتخاب کنم ؟!
-چی ؟!
+امممم...تیونگ ؟!
+نه بزار یه اسم دیگه انتخاب کنم که به اسمت بیاد
+ آمممممم...یافتم! جونگمین
یهو جیمین شروع کرد به خندیدن
+به چی میخندی ؟ ! یعنی اینقدر خنده داره اسمی که گفتم
-نه فقط فقط ..
خنده اش بیشتر شد و دستش رو سمت شکمش برد
-توی توی اسمش ...
YOU ARE READING
༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻
Fanfictionجونگکوک درخواست ازدواج با امگای خانواده پارک رو رد میکنه ولی چی میشه عاشقش بشه قبل از اینکه بدونه اون امگای خانواده پارکه؟! 𝑪𝑷: -𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 -𝑺𝒐𝒑𝒆 -𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬: -𝑺𝒎𝒖𝒕 -𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 -𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒂𝒓𝒔 𝒂𝒏𝒅... این فیک مال من...