صبح جیمین توی بغلش بود و آروم خوابیده بود ، وقت شیر جونگمین بود ، آروم واسه چندمین بار از شب از بغلش بیرون آوردش و از تخت بیرون رفت و رفت سراغ جونگمین
پسر کوچولوشون همیشه لبخند میآورد روی لبش+جئون جونگمین من چطوره !؟ گشنته !؟ بابایی برات الان شیر درست میکنه یکم منتظر بمون برگردم پسر قشنگم
جونگمین شیرش رو خورده بود توی بغل باباش ، بالا و پایین میشد تا آروغ بزنه
جیمین بعد از اینکه با جای خالی جونگکوک وقتی بیدار شد مواجه شد ، دست و صورتش رو شست و از اتاق اومد بیرون
به محض سلام و صبح بخیر گفتن ، جونگمین کارش رو روی پیراهن باباش تموم کرد+صبح تو هم...بازم!؟؟؟؟
باعجله به سمتشون رفت
-بدش به من ، تو برو لباست رو عوض کن ، صبحونه و آماده میکنم برات ، امروز که نمیری شرکت !؟
+شرکت نه ولی باید برم جایی
-باشه پس تا میز آماده بشه لباست رو عوض کن و دوش بگیر
جونگمین رو مبل خوابوند عروسکش رو دستش داد تا بازی کنه و سمت آشپزخونه رفت مشغول آماده کردن قهوه و املت برای صبحانه شد
بعد از دوش گرفتن و پوشیدن لباس هاش ، از اتاق اومد بیرون و جونگمین رو دید که روی مبل ، داشت با اسباب بازی جدیدش که خودش خریده بود ، بازی میکردجونگمین کم کم داشت ۳ ماهه میشد
پسرش الان ۳ ماهش بود ولی نمیتونست به عنوان یه جئون معرفیش کنه ، ترجیح میداد وارثی در کار نباشه و همه چیز رو به پسر عموش بده ولی جون پسر کوچولوش و جیمین توی خطر نیوفتهدور هم پشت میز نشسته بودند و در حال صبحانه خوردن بودند
جیمین توی بغلش جونگمین رو گرفته بود آروم مشغول خوردن صبحانه اش بود-مینی !؟
سرش رو بالا آورد و بهش نگاه کرد
+ بهم یه قولی میدی !؟
با تعجب بهش خیره شد
+بهم قول بده مینی ؛ قول بده هر چی که شد ، به عشقم به خودت و جونگمین شک نکنی ! قول میدی !؟
مردمک چشم هاش داشت میلرزید ، میدوست یعنی !؟ میدونست که فهمیده !؟
-منظورت چیه !؟ کوک !؟
+ بعدا میفهمی مینی فقط الان بهم قول بده ، قول بده شک نکنی و یادت باشه که هیچ وقت از عشقم به تو و جونگمین دست نمیکشم... قول بده مینی
-جونگمین !؟ چی داری میگی !؟ متوجه نمیشم ! چرا فکر میکنی شک میکنم !؟
+چون شک رو توی چشم هات میبینم
خواست چیزی بگه که جونگکوک صندلیش رو عقب کشید و از پشت میز بلند شد
+فقط یادت باشه که به عشقم بهتون یه ثانیه هم شک نکنی میرم دیگه کارم شاید طول بکشه...اگه تا ساعت ۶ نیومدم ، برو خونه مامانت اینجا نمون
YOU ARE READING
༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻
Fanfictionجونگکوک درخواست ازدواج با امگای خانواده پارک رو رد میکنه ولی چی میشه عاشقش بشه قبل از اینکه بدونه اون امگای خانواده پارکه؟! 𝑪𝑷: -𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 -𝑺𝒐𝒑𝒆 -𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬: -𝑺𝒎𝒖𝒕 -𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 -𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒂𝒓𝒔 𝒂𝒏𝒅... این فیک مال من...