26

1.6K 245 20
                                    

صبح جیمین توی بغلش بود و آروم خوابیده بود ، وقت شیر جونگمین بود ، آروم واسه چندمین بار از شب از بغلش بیرون آوردش و از تخت بیرون رفت و رفت سراغ جونگمین
پسر کوچولوشون همیشه لبخند میآورد روی لبش

+جئون جونگمین من چطوره !؟ گشنته !؟ بابایی برات الان شیر درست میکنه یکم منتظر بمون برگردم پسر قشنگم

جونگمین شیرش رو خورده بود توی بغل باباش ، بالا و پایین میشد تا آروغ بزنه

جیمین بعد از اینکه با جای خالی جونگ‌کوک وقتی بیدار شد مواجه شد ، دست و صورتش رو شست و از اتاق اومد بیرون
به محض سلام و صبح بخیر گفتن ، جونگمین کارش رو روی پیراهن باباش تموم کرد

+صبح تو هم...بازم!؟؟؟؟

باعجله به سمتشون رفت

-بدش به من ، تو برو لباست رو عوض کن ، صبحونه و آماده میکنم برات ، امروز که نمیری شرکت !؟

+شرکت نه ولی باید برم جایی

-باشه پس تا میز آماده بشه لباست رو عوض کن و دوش بگیر

جونگمین رو مبل خوابوند عروسکش رو دستش داد تا بازی کنه و سمت آشپزخونه رفت مشغول آماده کردن قهوه و املت برای صبحانه شد
بعد از دوش گرفتن و پوشیدن لباس هاش ، از اتاق اومد بیرون و جونگمین رو دید که روی مبل ، داشت با اسباب بازی جدیدش که خودش خریده بود ، بازی میکرد

جونگمین کم کم داشت ۳ ماهه میشد
پسرش الان ۳ ماهش بود ولی نمیتونست به عنوان یه جئون معرفیش کنه ، ترجیح میداد وارثی در کار نباشه و همه چیز رو به پسر عموش بده ولی جون پسر کوچولوش و جیمین توی خطر نیوفته

دور هم پشت میز نشسته بودند و در حال صبحانه خوردن بودند
جیمین توی بغلش جونگمین رو گرفته بود آروم مشغول خوردن صبحانه اش بود

-مینی !؟

سرش رو بالا آورد و بهش نگاه کرد

+ بهم یه قولی میدی !؟

با تعجب بهش خیره شد

+بهم قول بده مینی ؛ قول بده هر چی که شد ، به عشقم به خودت و جونگمین شک نکنی ! قول میدی !؟

مردمک چشم هاش داشت میلرزید ، میدوست یعنی !؟ میدونست که فهمیده !؟

-منظورت چیه !؟ کوک !؟

+ بعدا میفهمی مینی فقط الان بهم قول بده ، قول بده شک نکنی و یادت باشه که هیچ وقت از عشقم به تو و جونگمین دست نمیکشم... قول بده مینی

-جونگمین !؟ چی داری میگی !؟ متوجه نمیشم ! چرا فکر میکنی شک میکنم !؟

+چون شک رو توی چشم هات میبینم

خواست چیزی بگه که جونگ‌کوک صندلیش رو عقب کشید و از پشت میز بلند شد

+فقط یادت باشه که به عشقم بهتون یه ثانیه هم شک نکنی  میرم دیگه کارم شاید طول بکشه‌...اگه تا ساعت ۶ نیومدم ، برو خونه مامانت اینجا نمون

༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻Where stories live. Discover now