21

1.9K 364 46
                                    


بهترین لباسش رو پوشیده بود داشت و بهترین عطرش رو به خودش زده بود و داشت لباس جونگمین رو تنش میکرد

به جونگکوک قول داده بود که امشب لبخند بزنه و با رضایت کاملش ازدواجش رو قبول کنه
اگه بخاطر جونگکوک و قولش نبود هیچ وقت برای کسی که نه میشناخت و نه دیده بودش لباس خوب نمیپوشید و عطر خوب نمیزد
جونگمین رو توی بغلش گرفت و از اتاق بیرون رفت و روی مبل توی پذیرایی نشست
مادرش هم بهش ملحق شد و جونگمین رو ازش گرفت و توی بغلش نشوند

*****************************

مجبور بود اون مکالمه به شدت عجیب و بد رو صبح با جیمین داشته باشه
قرار بود تا وقتی خودش ندیده بود از اینکه خواستگارش کیه چیزی بهش نگن

گل و شیرینی مورد علاقه جیمینو خرید و توی ماشین برگشت و به مادرش که پشت نشسته بود داد
توی راه حتی برای جونگمین هم لباس جدید و یه پستونک تازه و خوشگل خرید

زنگ در به صدا در آومد
علاقه چندانی به اینکه بدونه پسر کدوم آدم بزرگی توی کشور قرار بود بیاد خواستگاری نداشت
رو مبل خودش رو مشغول جونگمین کرد

جونگ‌کوک از اینکه واکنش جیمین ممکنه چه جوری باشه ، از استرس انگشت هاش رو دور دسته گل سفت تر کرد و مشغول احوال پرسی شد
با شنیدن صدا حال و احوال کردن پدر و مادرش و چند صدا آشنا سرش رو بلند کرد جونگکوک رو دید که توی کت شلوار خوشگلی که شدت خوشتیپش کرده بود با دسته گل و شیرینی وایساده
یاد شبی که برای اولین بار خانواده جونگ‌کوک رو دیده بود افتاد

فلش بک:
-چی دوست دارن براشون بخریم ؟!
+اووووم ، گل شیرینی فکر کنم کافی باشه
-فقط گل و شیرینی ؟! مگه میریم عروس ببینیم ؟!
+مینی مگه فقط برای عروس دیدن گل و شیرینی میبرن ؟!
-نه ولی بیشتر تو اونجور مواقع میبرن 
پایان فلش بک

لبخندی زد و قدمی نزدیک تر رفت و با خوشحالی سلام داد
مجلس خیلی خیلی رسمی بود و جونگ‌کوک رو به روی جیمین که جونگمین توی بغلش بود با دست کوچیکش انگشتش رو محکم گرفته نشسته بود
بهم دیگه نگاه میکردن و لبخند میزدن

# پس دیگه حرفی نمیمیونه با تاریخی که اعلام کردیم موافقین ؟ !

شب، بعد از خوابوندن جونگمین به جونگ‌کوک زنگ زد

-واسه همین اینقدر راحت تمومش کردی مگه نه ؟!

+اگه میفهمیدی که مزه اش میپرید

-خیلی خودخواهی حتی ازم خواستی با رضایت کامل ازدواج قبول کنم و ازم خواستی بهترین لباسم بپوشم

+آره اسم تو و جونگمین وسط باشه خودخواه میشم

جونگ‌کوک به پدرش گفت که قضیه درخواست ازدواج رو با پدر جیمین مطرح کنه و هر جوری که شده تا قبل اینکه جریان لو بره با جیمین ازدواج کنه
آقای جئون با وزیر پارک صحبت کرده بود بعد یه بحث نه چندان طولانی تصمیم گرفتند که طبق قراری که پارسال داشتند ، پسر هاشون با هم ازدواج کنن

༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻Where stories live. Discover now