كل تن سفیدش با سرخی مارک های جونگکوک نقاشی شده بود
جیمین دیگه طاقت نداشت و تحریک شده بود و پریکامش درحال ریختن بود
با مارک عمیقی که جونگکوک روی ترقوه هاش کاشت، آه عمیقی کشید-کوک...لطفا
جونگکوک بیقراری جیمین رو دید و بعد از بوسیده لبهاش مشغول آماده کردنش شد
از ورود انگشت سوم جونگکوک و برخوردش به پروستاتش عميقا لذت میبردوقتی حس کرد به اندازه کافی جیمین آماده شد انگشت هاش رو بیرون آورد و عضوش رو جایگزینش کرد
با وجود رابطه های متعددی که داشتند هنوزم جونگکوک براش بزرگ به حساب میومد و بهش عادت نکرده بودآروم آروم عضوش رو واردش کرد و با وارد شدن کل عضوش جیمین آه عمیقی کشید و جونگکوک برای عادت کردنش، خم شد و با بوسیدنش حواسش رو پرت کرد تا زود تر عادت کنه
ساعت ۱ بود و جیمین باید زود میخوابید فردا صبح ساعت ۱۰ باید به بیمارستان میرفت
آخرین ضربه هاش رو زد و داخلش خالی شد
کمی صبر کرد و بعد از خارج شدن ازش کنارش دراز کشید و هر دو بعد از به رابطه لذت بخش، نفس نفس میزدند+میرم وان پر کنم...الان دوش میگیریم، صبح باید بری بیمارستان
جیمین سرش رو تکون داد
جیمین رو توی آغوشش گرفت و به سمت حمام بردش بعد از گذاشتش+ملافه هارو عوض میکنم میام. چشم هات ببند و یکم استراحت کن
بعد از انداختن ملافه های جدید، سمت حموم رفت، جیمین خوابش برده برده بود
روی زانوش هاش نشست و دستش رو روی سرش کشید+ مینی
با حس کردن دست و شنیدن صدای آروم کوک، لای پلک هاش رو باز کرد
خمیازه بزرگی کشید و چشم هاش رو با دست هاش مالوند+پاشو سر و بدنت رو بشورم بعد بریم رو تخت بخواب
بعد از حمام دو نفره شون و سکس لذت بخششون با همدیگه توی آغوش هم خوابشون برد
فردا صبح اگه سولهی زنگ نمیزد، جیمین عمل میشد
جونگکوک دوست داشت جونگمین خواهر یا برادری داشته باشه و مثل خودش تنها نباشه، ولی اگه این عمل اتفاق میوفتاد جونگمینم از داشتن خواهر یا برادر محروم میموند و حس داشتنشون رو درک نمیکرد
وقتی بیدار شدند ساعت هشت و نیم صبح بود
جیمین نباید چیزی میخورد و جونگکوکم به خاطر صبحونه نخوردن جیمین، چیزی نخوردبعد از آماده شدنشون از اتاق خارج شدن و وقتی توی آسانسور بودن، جیمین دست هاش رو دور کمر جونگکوک حلقه کرد و خودش بیشتر بهش چسبوند
-نگران نباش کوک، همه چیز به خوبی پیش میره
توی تاکسی دست های جیمین رو محکم گرفته بود و جیمینم سرش رو روی شونه کوک گذاشته بود و با انگشت هایی که بهم چفت شده بودن بازی میکرد
![](https://img.wattpad.com/cover/300167108-288-k611678.jpg)
YOU ARE READING
༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻
Fanfictionجونگکوک درخواست ازدواج با امگای خانواده پارک رو رد میکنه ولی چی میشه عاشقش بشه قبل از اینکه بدونه اون امگای خانواده پارکه؟! 𝑪𝑷: -𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 -𝑺𝒐𝒑𝒆 -𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬: -𝑺𝒎𝒖𝒕 -𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 -𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒂𝒓𝒔 𝒂𝒏𝒅... این فیک مال من...