19

1.9K 368 37
                                    

توی مسیر برگشت دستش توی دست جونگ‌کوک بود و به لحظه هم دستش رو از توی دستاش بیرون نیاورد و بهش خیره بود و روی لبش لبخند بود
جونگ‌کوک دستش رو بلند کرد و بوسه ای روی دستش زد

+به چی فکر میکنی که لبخند رو لباته ؟!

-به اینکه اگه من و تو و جونگمین با هم به خانواده بودیم و تو پدرش بودی چقدر خوشبخت میشدیم

+دوست داری من پدرش باشم ؟!

-آره ولی حیف که نیستی

+اگه بودم چی میشد ؟!

-منظورت چیه ؟

+یعنی اگه من پدرش بودم ازت میگرفتمش چه حسی داشتی

-تو هیچ وقت این کار نمیکنی کوک

+اگه اون کار میکردم چه فکری راجبم میکردی ؟! حست بهم چی میشد ؟!

-بیا بحث عوض کنیم کوک ، چرا من رو پیش خانواده ات نمیبری ؟! حالا که تو خانواده منو دیدی و باهاشون آشنا شدی ، منو چرا نمیبری پیششون و بهشون معرفی نمیکنی ؟!

+اگه جواب سوالم بدی میبرمت و بهشون معرفی میکنم ، حتی بخوای میگم دوست پسرمی ؟! چطوره ؟!

وقتی جونگ‌کوک گفت دوست پسر ،جیمین به سرفه افتاد

+چیشد ؟! نمیخوای بهشون بگم ؟! نکنه ، نکنه نمیخوای دوست پسرم باشی ؟!

-نه نه فقط یه لحظه شوکه شدم اولین باره بهم میگی دوست پسرتم .

+خوب حالا جواب سوالم رو بده...اگه پشت همه این آدم ها من باشم که جونگمین ازت گرفته چه حسی بهم پیدا میکنی جیمین؟!

-ولی تو هیچ وقت این کار نمیکنی کوک تو خیلی خوبی همیشه مراقبمی و نمیزاری ناراحت بشم ، پس هیچ وقت این کار نمیکنی

+لطفا مینی ، یه لحظه فکر کن من بودم که آدم فرستادم به عنوان پدر جونگمین ببرنش

-میدونم این کار نمیکنی ولی اگه تو باشی که این همه درد بهم بدی ، شاید به عشقت شک کنم

+ترکم میکنی؟!

-هیچ وقت این اتفاق نمیوفته چون تو بابای جونگمین نیستی

+آره حق با توعه من باباش نیستم

-پس میریم خونتون آره ؟!

+آره میبرمت خونمون با مامان و بابام آشنا بشی

-سر راه یه چیزی هم بخریم

+واسه چی ؟!

-خب اولین باره میرم دیدنشون هیچی نبرم بد نیست ؟!

+آها

-چی دوست دارن براشون بخریم ؟!

+اووووم ، گل و شیرینی فکر کنم کافی باشه

-فقط گل و شیرینی ؟! مگه میریم عروس ببینیم ؟!

+مینی مگه فقط برای عروس دیدن گل و شیرینی میبرن ؟!

༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻Where stories live. Discover now