یک هفته بود به دیدنش نرفته بود و گه گاهی بهش پیام " شب بخیر " " چطوری " " نگران نباش " " من پیداش میکنم " " تا من هستم نگران هیچی نباش " " من جونگمین رو بهت برمیگردونم " میداد
ولی ته دلش برای بغل گردنش تنگ شده بود
دفتر رو بست و به ساعتی که روی مچش بسته شده بود نگاه کرد
ساعت هنوز ۶ بود ... این یعنی فرصت داشت به خونه جیمین بره و کمی باهاش وقت بگذرونهزنگ خونه زده شد و نامجون در باز کرد
- کی بود ؟!
× جونگکوک...سلام
- جونگکوک...اومدی ؟! جونگمین...جونگمینم آوردی؟! کجاست ؟! کو پیش مامانمه ؟! دادی دست مامانم ؟!
خواست از کنارش رد بشه از اتاق بره بیرون و بره پیش مامانش که جونگکوک دستش رو گرفت و سمت خودش کشید و بغلش کرد
+اینجام جیمین پیشتم جونگمین هم به زودی میاد تو بغلت قول میدم...امشب پیشت میمونم باشه ؟!
نامجون از اینکه متوجه شد جونگکوک میخواد پیش جیمین بمونه خوشحال شد
جلو رفت و دستش رو روی شونه جونگکوک گذاشت× دیگه میرم مراقبش باش...مینی کاری داشتی زنگ بزنم بهم میدونی که خیلی سریع میام پیشت
بعد از رفتن نامجون چند دقیقه ای توی آغوشش بود
از خودش جدا کرد و به چشم های بغض آلودش خیره شد+بیا روی تخت بشینیم
دستش رو گرفت و سمت تخت بردش
کمکش کرد که دراز بکشه
خودشم کنارش نشست و دستش رو توی دستش گرفت و با دست دیگه اش صورتش رو نوازش کرد+میرم پایین ببینم شام چی دارین...باید گرسنه ات باشه، همینجا باش زود بیام .
از اتاق اومد بیرون ، همین که از پله ها پایین میومد پدر جیمین رو دید
# جونگکوک ؟! اینجا چیکار میکنی ؟! اومدی جیمینو ببینی ؟!
+سلام...بله اومدم امشب پیشش بمونم نامجون و جین هیو خسته شدن تو این یه هفته که پیشش موندن...امروز کارم زود تموم شد تصمیم گرفتم بیام پیشش
# خوب کاری کردی...خیلی وابسته جونگمین شده بود توی اون دو روز
+تونستید ردی از پدرش پیدا کنین ؟!
# شنیدم از کره خارج شده
+ از کره رفته ؟! جونگمینم با خودش برده ؟!
# آره...دنبالشم به پسرم قول دادم پسرش رو بهش برگردونم
سری تکون داد و سمت آشپزخونه رفت و برای جیمین غذا ریخت و به سمت اتاق برگشت
+برات شام آوردم...بلند شو شام بخور
- گشنم نیست
+ ولی من گرسنم ، اگه تو نخوری منم نمیخورم تموم شب باید به صدای قاروقور شکمم گوش کنیم...پس پاشو یکم بخور که منم بتونم بخورم
![](https://img.wattpad.com/cover/300167108-288-k611678.jpg)
YOU ARE READING
༺𝑾𝒆 𝑨𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝑴𝒂𝒓𝒓𝒊𝒆𝒅 𝑩𝒖𝒕 𝑾𝒆 𝑯𝒂𝒗𝒆 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒅𝒓𝒆𝒏༻
Fanfictionجونگکوک درخواست ازدواج با امگای خانواده پارک رو رد میکنه ولی چی میشه عاشقش بشه قبل از اینکه بدونه اون امگای خانواده پارکه؟! 𝑪𝑷: -𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 -𝑺𝒐𝒑𝒆 -𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬: -𝑺𝒎𝒖𝒕 -𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 -𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒂𝒓𝒔 𝒂𝒏𝒅... این فیک مال من...