نارسیسیا و جیجی و لیام با تعجب به دختر تازه وارد نگاه می کردند و نایل و شان با سردرگمی.
نایل: ولی...بابا گفت تو...
لایلا: مردم؟
نایل آهسته سرش را تکان داد.
لایلا: خب شاید یکوچولو مرده بودم. بهرحال مهم نیست. دو سال از اون موقع میگذره.
نایل خواست جلو تر برود که لایلا اسلحه اش را در آورد و به سمت نایل نشانه گرفت. همه با وحشت به خواهر و برادر خیره شده بودند. یاسر وارد انباری شد و با دیدن صحنه ی رو به روش نیشخند مرموزی زد.
یاسر: لایلا دخترم این رسم مهمون نوازی نیستا. بزار یکم از مهمونامون پذیرایی کنیم بعد بریم سراغ خون و خونریزی.
لایلا به سمت یاسر رفت و اسلحه اش را پشت کمرش گذاشت.
لایلا: ببخشید عمو. حواسم نبود.
یاسر موهای لایلا را نوازش کرد و به سمت نایل رفت.
یاسر: باورم نمیشه دختر حرف گوش کن و دوست داشتنی ای مثل لایلا برادر احمق و کله شقی مثل تو داره.
یقه ی نایل را گرفت و او را تا وسط انبار کشید و روی زمین پرت کرد.نایل با عجز به لایلا نگاه کرد و وقتی لایلا عکس العملی به این حرکت یاسر نشان نداد امیدش را از دست داد.
یاسر: قبل از اومدنت داشتیم راجب مسائل اخلاقی با سرگرد مندز حرف میزدیم درسته سرگرد؟
لگد محکمی به شکم نایل زد و نایل از درد توی خودش جمع شد. شان با همه ی وجودش برای پاره کردن طناب ها و جدا شدن از صندلی اش تلاش می کرد ولی طناب ها حتی ذره ای شل نمی شدند. اشک چشم هایش را تار کرده بود و نگاه غم زده ی نایل را نمی دید.
یاسر: بهت هشدار داده بودم مندز...
لگد محکمی نزدیک قفسه ی سینه ی نایل زد.
یاسر: ولی مثل اینکه گوش نمی کردی.
شان: ولش کن مالیک. التماست می کنم ولش کن.
یاسر لگد محکم تری زد و صدای ناله ی نایل بلند شد. لیام به سمت یاسر خیز برداشت که لایلا به سمتش رفت.
لایلا: یک قدم دیگه بیای جلو هم تو رو هم اونو با هم میکشم.
یاسر به تهدید لایلا نیشخند زد. لگد های پی در پی اش روی بدن نایل مینشست و فریاد های شان و ناله های نایل بلندتر می شد. با دستی که روی شانه اش نشست عقب کشید و نایل سعی کرد با نفس های عمیق کشیدن دردش را کمتر کند.
لایلا: بسه دیگه حوصلم سر رفت. حالا نوبت منه. تو برو سراغ سوپرایز افتر پارتی.
یاسر نیشخندی زد و از انباری بیرون رفت. لایلا کلتش را سمت نایل گرفت و نایل با چشمان آبی خسته اش بهش خیره شد.
ESTÁS LEYENDO
Remember Me [Z.M]
Fanfic_دیگه هیچوقت ترکم نکن لیومم +هیچوقت زین تا همیشه کنارتم _اگه بری من میمیرم +نمیرم زین. قسم میخورم این بوک سرشار از بگایی است