2.Part 7

55 10 27
                                    


(کاورو راجر در نظر بگیرینD:)

از پشت پنجره به ماه خیره شده بود و زانو هایش را بغل کرده بود. با صدای ضربی که به در خورد و باز شدن در برگشت و به جیجی نگاه کرد که موزیانه می خندید. لبخند محوی زد و چشم هایش را چرخاند.

نارسیسیا: باز چه آتیشی سوزوندی؟

جیجی: آتیش نسوزوندم. ولی...

ریز خندید و روی تخت دو نفره دراز کشید. نارسیسیا سرش را تکان داد و کنارش دراز کشید و دستش را بین موهای بلوند جیجی برد. جیجی با لبخند نگاهش کرد و لبخندش را به لب های نارسیسیا انتقال داد.

جیجی: به راجر گفتم هر طور شده شبو پیش لیام بخوابه که نایل و شان بتونن با هم باشن.

نارسیسیا خم شد و بوسه ای روی پیشانی جیجی زد و به نوازش کردن موهایش ادامه داد.

نارسیسیا: این یکی از هزاران دلیلیه که عاشقتم میدونستی؟ اینکه هوای همه رو داری.

جیجی لبخند عمیقی زد و سرش را روی شانه ی نارسیسیا گذاشت و ترقوه اش را بوسید.

جیجی: عاشقتم.

نارسیسیا عطر موهای جیجی را درون ریه هایش کشید و روی موهایش بوسه های ریز گذاشت.

نارسیسیا: منم عاشقتم.

جیجی با ذوق به نارسیسیا نگاه کرد و محکم بغلش کرد. نارسیسیا پتو را روی خودش و جیجی کشید و بعد از عمیق بوسیدن هم خوابیدند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نایل روی تخت دراز کشیده بود و چشم هایش را بسته بود. با صدای آهسته ی باز شدن در چشم هایش را باز کرد و با شانی که در تلاش بود بی سر و صدا کنارش دراز بکشد چشم تو چشم شد.

شان: هی بیبی. ببخشید بیدارت کردم.

نایل شوکه از جایش پرید و بالشش را توی سر شان کوبید. شان با اخم سرش را مالید و نگاه مظلومانه ای به نایل که قلبش را گرفته بود انداخت.

نایل: سکته کردم روانی. چرا اینجوری میای؟

شان: که بیدار نشی دیگه عزیزم.

نایل به شان که با نیش باز بهش زل زده بود چشم غره رفت و دوباره روی تخت دراز کشید.

نایل: کارتو بگو برو خستم میخوام بخوابم.

شان: کارم گفتنی نیست که لاو کردنیه.

نایل نگاه پر حرصی به شان انداخت و شان نیشخند زد.

شان: داغ نکن نایلر. میخوام پیشت بخوابم فقط. همین. 

نایل: این همه اتاق هست تو چرا دست از سر من بر نمیداری؟

Remember Me [Z.M]Where stories live. Discover now