زبانش را میان دندان هایش گرفته بود تا تمرکزش را بالا ببرد و سخت درگیر گره ی کراواتش بود. پوفی کشید و کنار ستونی که با گل های رز سفید تزیین شده بود ایستاد.لویی: هی زین.
سرش را بالا آورد و نگاهی به لویی انداخت. دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید ولی لویی با عجله دسته گل رز و میخک سفید و نباتی را به دستش داد و مشغول بستن کراواتش شد.
لویی: خدای من به اندازه کافی دیر شده وقت واسه ی این چیزا نداریم اون منو میکشه.
زیر لب غرغر میکرد و وقتی کارش با بستن کراوات تمام شد او را به سمت راهرو هل داد.
لویی: عجله کن زی. اتاق آخریه حواست باشه ها.
با بهت به لویی ای که با عجله از آنجا دور می شد نگاه کرد و شانه ای بالا انداخت. به سمت اتاق به راه افتاد که ناگهان دستش کشیده شد و پشتش محکم با دیوار برخورد کرد. لب های نرمی روی لب هایش نشست و بهت زده لیام را به عقب هل داد.
لیام: ودف زین چرا هل میدی؟
در حالی که با پشت دست لب هایش را تمیز می کرد اخم هایش را در هم کشید.
راجر: ودف لیام...هنوز عادت نکردی لعنتی؟؟
لیام با شنیدن کلمه ی لعنتی از دهان راجر دستش را به پیشانی اش کوبید.
لیام: شت...دوباره ریدم...ببخشید راجر فکر کردم زینی. واییییییی متنفرم از اینکه انقد شبیهین.
زین: چرا؟لیام و راجر با تعجب به سمت زینی که تازه به آنها ملحق شده بود برگشتند.
لیام: عاااا...از کی اینجایی لاو؟
زین: تازه اومدم...لوییو ندیدین؟ باید دسته گلو ازش بگیرم.
نگاهش به دسته گل دست راجر افتاد و چند بار پلک زد.
زین: من فکر کردم من ساقدوش نارسیسیام که...مگه خودش نگفت میخواد من ساقدوشش باشم؟
راجر: اوه...آره ساقدوش تویی. ولی فکر کنم اینکه کت و شلوار ست بپوشیم ایده ی خوبی نبوده چون دوست پسرت الان منو اشتباهی بوسید.
زین به سمت لیامی که با خشم به راجر خیره شده بود برگشت و با تعجب نگاهش کرد.
زین: دوباره لیام؟ خدای من واقعا تشخیص دادن دوست پسرت از برادرش انقدر سخته؟؟
طلبکارانه گفت و لیام نگاه شرمنده ای به او انداخت. لویی با سرعت به آنها نزدیک شد و دستش را دور گردن زین حلقه کرد.
لویی: هی راجر. زین تو که هنوز اینجایی. دسته گل پرپر شد تو دستت وای خدا نارسیسیا هممونو میکشهههه.
لیام: میبینی زین. حتی لوییم شماهارو اشتباه میگیره.
زین: فکر کنم جدی باید یه تغییری ایجاد کنیم راج.
YOU ARE READING
Remember Me [Z.M]
Fanfiction_دیگه هیچوقت ترکم نکن لیومم +هیچوقت زین تا همیشه کنارتم _اگه بری من میمیرم +نمیرم زین. قسم میخورم این بوک سرشار از بگایی است