"هرزه کوچولو.. چقدر بی ارزشی که کنار شکنجه گرت زندگی میکنی و ازش برای کمک بهت تشکر میکنی!"
"اینبار کدومشون قراره ازت استفاده کنن؟"
به چشم های زرد رنگ و نابینای موجود رو به روش خیره شده بود..
"مرگ یا مردگی؟ تو کدوم رو ترجیح میدی..؟ جاوید؟"
جاوید...
جاوید..
لرزش بدنش رو به وضوح حس میکرد.. لرزشی که هر لحظه بیشتر میشد و از درون احساس شکست میکرد..
احساس خرد شدن!
"یوسف و لیانا بخاطرت سلاخی شدن...
تو کشتیشون!
حالا بمیر! "
-من کشتمشون
من کشتمشون
من کشتمشون
من کشتمشون...
من.. من.. من..
کلمات رو بی وقفه تکرار میکرد و موهای پر کلاغیش رو چنگ میزد..
در خروج باز شد و صدای خنده ی سر مست و جدید همراهش وارد ویلا یا همون عمارت عجیب شد..
خنده های جدید فردی قدیمی و خنده های تکراری فردی جدید...
-خدای من.. هیچ وقت انقدر خوب نبودم! مسیح!
-مسیح بهتره شورت پاش کنه، انقد اسمشو نیار..
-تو چقدر خوبی لیام!
-اوه هی زین!
مرد با دست به زین اشاره کرد..
-اون جواده.. نه جاویده.. ولی اسمش زینه..
-زین؟ چه اسم زینی.. میدونی یعنی چی؟
-زین یعنی زین دیگه.. بهم میگفت...
ناگهان خنده های لیام ته کشیدن و سکوت کرد.. حالا فقط خنده های دختر بود که شنیده میشد..
آنتون از پشت اشپزخونه به پذیرایی قدم برداشت، با دیدن لیام لیوان در دست و کتاب ببن پهلو و ارنجش رو روی میز رو به روی زین گذاشت و به سمت لیام رفت..
-آقای پین بیاین بشینین براتون آب میارم..
دستش رو سمت لیام دراز کرد.. چون میدونست مرد از لمس شدن متنفره!
-اینو ببر توی اتاق..من خوبم..
لیام به سختی نشست و آنتون دختری که همچنان به رنگ پله ها و تعداد اتاق ها و طبقات عمارت میخندید رو به سمت اتاق میهمان برد..
-زین... میدونی زین یعنی چی زین؟
چشم های زین به چشم های پر از اشک لیام نگاه کرد و برای اولین بار ورق زندگی دو نفر بزگشت... حالا قهوه ای های مرد قرمز با التماس به کهربایی های پسری که تازه داشت به رنگ هایی جز سفید و قرمز و کبود عادت میکرد نگاه میکردن..
-ن..نه
-زمانی که با ماردم زندگی میکردم.. همیشه بهم میگفت زین... یعنی زیبا...زیبایی.. شکوه..
عربیه!
مادربزرگش عرب بود..
تو زیبایی.. برای همین زینی..
YOU ARE READING
"ZED, The Dead Eastern" [Z.M]
Fanfictionعشق... آشنایی که در غریبه ترین مکان با انسانیت هم مثل علف هرز رشد میکنه، و مغز رو هرزه ی توجه و خواسته شدن توسط یه بت میکنه... عشق یه هرزه ست، و انسانِ عاشق، بت پرستی دیوانه! ..... -بیا واقع بین باشیم زیبای من... من بخاطر حرفات نمیمونم! بخاطر خودت ت...
!["ZED, The Dead Eastern" [Z.M]](https://img.wattpad.com/cover/273107134-64-k143747.jpg)