سهون
چند روز دیگم گذشت و تو هنوز منو به یاد نیوردی.هنوزم بهم میگی غریبه.ولی خوشحالی،خوشحال تر از هروقت دیگه.این روزا بیشتر با لی و کریس وقت میگذرونیم.با سوهو و بقیه تلفنی حرف زدی و من بهت قول دادم که یه بار تورو به دیدن اونا تو سئول ببرم.امشب تو آشپزی کردی و من روی اپن نشستم و تماشات کردم.
+غریبه،من واقعا میخوام به یادت بیارم.
_هوم؟
+تو نزدیک ترین فرد به منی.قبلا هم همینطور بود؟
_اره حتی نزدیک تر.
+نزدیک تر؟پس چرا بهم چیزی از خودت نمیگی؟
_خودت تاالان چی ازم فهمیدی؟
+خب تو واقعا مهربونی،میتونم بهت تکیه کنم من بهت اعتماد دارم.کنارت راحتم و احساس خوبی دارم تازه تو روزارو بهم یادآوری میکنی.
_فکر نمیکنی همین مقدار کافی باشه؟
+نمیدونم.
_صبر کن.هنوز یه کاری انجام ندادیم.
+چی؟
_بعد شام بهت میگم.
لوهان
هرچی میگذره دوست دارم بیشتر ازت بدونم.گاهی وقتا باورم میشه اسمت غریبس ولی تو واقعا نزدیک تر از هر غریبه به منی.خیلی تلاش کردم ولی به ذهنم نمیای.فقط گاهی وقتا حس میکنم بعضی چیزا آشنان همین.شام خوردیم. و تو با لپ تاپت کنارم نشستی.
_ما همه چیزو امتحان کردیم ولی من هنوز عکس و فیلمی بهت نشون ندادم.شاید بتونه کمک کنه.اصلا فراموش کرده بودم.
+بهم نشون بده.
_خب از این شروع میکنم.اینجا تولد سوهو بود.اینجا برای اولین بار دیدمت.همه چیز از اینجا شروع شد.
+بهم معرفیشون کن.
_خب این که وسطه معلومه سوهوعه،کنارش منم،کنار من کای،پشت سر سوهو چانیول و بکهیون ایستادن،سمت چپم که خودت میبینی کریس،تو،لی و اخرین نفر چن و کسی که این عکسو گرفته کیونگسوعه،البته همه اینجا نیستن.
_اینجا کنار ساحله.اون شب واقعا قشنگ بود.این عکس وقتی خواب بودی ازت گرفتم،به نظرم بامزه اومدی عکس مورد علاقمه.اوه این فیلم تولد توعه.اینجا سوپرایزت کردیم.
+حس میکنم خیلی بهم نزدیک بودیم.غریبه،من احمق نیستم.اینو متوجه شدم که رابطمون بیشتر از یه دوستی ساده بوده.چرا فقط بهم نگفتی؟
_فکر کردم...فکر کردم شاید واقعا منو نخوای.تو چیزی از من و خاطراتمون یادت نبود و نیست پس دلیلیم نداشت دوباره مثل قبل منو بخوای،داشت؟
+نه نداشت.ولی الان داره.الان با تو خاطره های جدید دارم.چیزی ازت نمیدونم ولی درعین حال همه چیز ازت میدونم.برام مهم نیست اگه اشتباهه،برام اهمیتی نداره اگه گناهه.گناهم باش غریبه میخوام اشتباه کنم و چه گناهی شیرین تر از تو؟اگه جهنمو ساختن واسه گناهکارا،اون جهنم با تو برام بهشته.
_لو....منم میخوامت،منم دوست دارم،بیشتر از هروقت دیگه دیگه قرار نیست کسی جلومو بگیره.
ما کی انقدردبهم نزدیک شدیم؟نفستو روی صورتم حس میکنم.داغه.بزار بچشمت.نرمی لبات حس زندگی بهم میده.روی پاهات میشینم.نفس کم اوردم ولی مهم نیست.بزار دستمو توی موهات کنم.نرمه،مثل ابریشم.واسه نفس گرفتن ازم جدا شدی.
_یه روز لی بهم گفت لوهان هرچیزیم فراموش کنه عشق تورو فراموش نمیکنه،چون تورو تو قلبش داره.
+میخوامت غریبه.بیشتر از هرچیز دیگه ای،بیشتر از هروقت دیگه ای.بزار لمست کنم..... .
YOU ARE READING
2520
Фанфикшнمن و تو از این دنیا یه زندگیه اروم خواستیم. عشق ظاهر زیبایی داره ولی سراسر درده. Couple: HunHan
