سهون
لوهان بهم گفت که دکتر میخواد منو ببینه.میتونم امیدوار باشم؟یا قراره بهم بگه هیچوقت منو به یاد نمیاری؟
_روزبخیر دکتر.
¡سلام سهون.اوه اشکالی نداره که بهت بگم سهون؟
_البته که نه راحت باشید.
¡خوبه.لطفا بشین.
_چیزی شده که لازم دیدین منو ملاقات کنین؟
¡نه نه چیز بدی نیست خودتو نگران نکن.خبرای خوب برات دارم.
بعد از مدتها تونستم نفس عمیقی بکشم.بهش نیاز داشتم.
¡قبلش باید درمورد رابطتت با لوهان برام بگی.و اوه یه چیزیو فهمیدم البته خود لوهان بهم گفت. تو چیزی از خودت به اون نگفتی نه؟
_خب نه.دوست داشتم که خودش منو به یاد بیاره و من دارم تلاشمو میکنم که خوب ازش مراقبت کنم.
¡جالبه.راستش من منظورم رابطتون قبل از تصادف بود.
_درسته خب راستش چجوری بگ...
¡میدونم سهون تقریبا یه چیزاییو فهمیدم لازم نیست چیزیو ازم پنهان کنی.اینجا اداره پلیس نیست و منم قرار نیست به خاطر حسی که به همجنس خودت داری مجازاتت کنم.باهام صادق باش.
_درسته دکتر.قبل از تصادف ما باهم رابطه داشتیم.
¡و تو به اون میگفتی آهو کوچولو؟
_بله.
¡تو اخیرا از این کلمه استفاده کردی و اون به نظرش آشنا اومده.نشونه خوبیه مگه نه؟
_من امروز صبح بهش گفتم و اره اره نشونه خوبیه.اون واقعا اینو گفت؟
¡اره سهون.تو نزدیک ترین فرد به لوهان بودی و هستی تو خیلی راحت میتونی رو ذهنش تاثیر بزاری و بهش کمک کنی.اون پس ذهنش یه چیزاییو داره ولی به یاد اوردنش براش مشکله.تو میتونی بهش کمک کنی.از خاطراتتون براش بگو و عکسای قبلتونو بهش نشون بده.
_دکتر من خب..من بهش نگفتم که قبلا چه رابطه ای داشتیم و فکر نکنم کار درستی باشه فکر کنم متوجه شده باشین چون من حتی از خودم و حتی اسمم بهش نگفتم.اون از خاطراتمون چیزی یادش نمیاد و فکر میکنین درست باشه اگه من یک دفعه بهش بگم ما قبلا باهم رابطه داشتیم؟
¡اوممم،درسته.ممکنه یکم براش شوکه کننده باشه.ولی آخرش که چی؟ باید اروم اروم بهش بگی.
_باشه دکتر.این کارو میکنم.
¡از اینکه بهت میگه غریبه ناراحت میشی؟
_اوایل برام سخت بود،تقریبا دارم بهش عادت میکنم.بالاخره برا هرکسی که یه زمان نزدیک ترین فرد زندگی یه نفر بوده و حالا یهو غریبه خطاب بشه سخته،نیست؟
¡حق باتوعه سهون،هست.ولی پشت اون کلمه غریبه من نزدیکیو حس میکنم.
¡فکر نکنم چیز دیگه ای مونده باشه.میتونی بری.
_ممنون دکتر.
¡دوسش داری؟
_چ...چی؟
¡سوال احمقانه ای پرسیدم.معلومه که دوسش داری.مواظب خودت باش سهون.
دوسش دارم؟نه.من یه حس فراتری دارم من عاشقشم.یعنی توام فهمیدی که من دوست دارم؟
YOU ARE READING
2520
Fanfictionمن و تو از این دنیا یه زندگیه اروم خواستیم. عشق ظاهر زیبایی داره ولی سراسر درده. Couple: HunHan
