سهون
تاریکه.همه چیز تاریکه.این زندگیه منه بدون تو.لوهان تنها چیزی که ازت میخوام اینه که ترکم نکنی.حتی اگه قراره مال من نباشی فقط میخوام که چشماتو باز کنی.انقدر گریه کردم که دیگه اشکی برام نمونده.خیلی اروم خوابیدی.این بیرحمیه.من اینجام بالای سرت آشوب،نگران.
@ سهون،سه روزه اینجایی.برو یکم خونه استراحت کن.
_نمیتونم.
@ نه خواب درست داشتی نه خوب غذا میخوری برو خونه یه دوش بگیر فردا بیا،ما اینجا میمونیم.
_اگه چیزی بشه چی؟
@ موندن تو اینجا چیزیو درست نمیکنه.چیزی نمیشه،اگه شد زنگت میزنم.
_...
@ میخوای باهات بیام؟
_نه فقط اگه میشه منو برسون خونه حوصله رانندگی ندارم.
@ باشه.راستی وضع پدرش چطوره؟
_اونم تعریفی نداره.کمر به پایینش قطع نخاع شده و متوجه شدن حرفم نمیتونه بزنه.
@ حداقلش اینه بهوش اومده.
_یعنی لوهانم بهوش میاد؟
@ نمیدونم.
_اگه نیاد چی؟
@ اگه بیاد چی؟
_اگه بهوش بیاد،دیگه هیچوقت ترکش نمیکنم،فقط اگه بیاد.
@ بیا امیدوار باشیم.آدما با امید زندن.
_امید آدمو ذره ذره میکشه.مثل یه باتلاق میمونه.
وقعا چی قراره سرمون بیاد؟ زندگی چه خوابی دیده برامون؟چقدر سرده همه جا،همه مشکی پوشیدن.کسی به من توجه نمیکنه.صبر کن،اگه اینی که اینجاس منم پس اونی که اون طرف بالا سر یه تابوت ایستاده کیه؟داخل تابوت کیه؟میام جلو.ت..تویی.این تویی؟لوهان؟لوهان من؟
از خواب میپرم.خواب؟بیشتر کابوس بود.ساعت ده صبحه،باید برگردم بیمارستان.اگه دوباره بیدار نشی چی؟*دو هفته بعد*
_آقای دکتر،دو هفته گذشته چرا بهوش نمیاد؟
¡آقای اوه من به مادرشونم گفتم معلوم نیست اصلا بهوش بیان.
_کاش انقدر این حرفو تکرار نمیکردین.اون قویه،مطمئنم بهوش میاد.شما نمیفهمید.هیچکدومتون متوجه نیستید،لوهان من قویه.
تو این دوهفته فقط اشک نصیبم شده.لوهان بیدار شو،زندگی داره برام سخت میشه.
¡آقای اوه،برید و استراحت کنید.فشار زیادیو متحمل شدین.
@ حق با آقای دکتره سهون.بیا بریم بیرون یه هوایی به سرت بخوره.
@ سیگار میخوای؟تو حیاط مشکلی نداره بکشی.
_نه.سیگار چیزیو درست نمیکنه.
@ یه مدت برو کره.
_میفهمی داری چی میگی؟برم کره؟
@ اینجا موندن فایده ای نداره سهون.حتی مادرشم رضایت داده بره خونه و تا زمانی که خبری نشده نیاد اینجا جز چند ساعتی تو هفته که بیاد ملاقاتش.برو یه آب و هوایی عوض کن به محض اینکه خبری شد باهات تماس میگیریم.
_مادرش چون یه شوهر مریض داره گوشه خونه رفته مگرنه من....
@ الو؟
$کجایین؟
@ تو حیاط.
$لو...لوهان بهوش اومده.
@ چی؟
YOU ARE READING
2520
Fanfictionمن و تو از این دنیا یه زندگیه اروم خواستیم. عشق ظاهر زیبایی داره ولی سراسر درده. Couple: HunHan