Part4: عطر

192 40 4
                                    

با سردرد زیادی از خواب بیدار شدم . چند ثانیه طول کشید تا تشخیص بدم کجام و چرا؟!
دست دنیل و از دور کمرم برداشتم و از تخت خوابش اومدم بیرون. خداروشکر مثل خرس میخوابه متوجه بیدار شدن من نشده.
رفتم تو پذیرایی گوشیمو برداشتم چک کنم ، که دیدم خاموش شده!
اه لعنتی...!
ساعت دیوارو نگاه کردم ساعت 11 بود...
چقدر خوابیده بودم....
لباس پوشیدم و زدم بیرون تا برم هتل باید دوش میگرفتم . از اینکه عطر دنیل رو بدنم بود حالم داشت بهم میخورد...
خودش میدونه که بعد از سکس نباید مدت ها دوروبره من پیداش بشه چون ازش بدم میاد.... نمیدونم اخلاقمه! با هرکی بخوابم یه مدت ازش بدم میاد!
........................................................................................

وقتی رسیدم هتل نزدیکای اتاقم بودم که بادیگارد نامجون و دیدم که جلو در اتاق من داره قدم میزنه...!
این اینجا چیکار میکنه!
+ سلام میتونم کمکتون کنم؟
-سلام ، پارک جیمین؟
+درسته خودمم.
-اوه جیمین شی چرا تلفنتون خاموشه ؟1 ساعته داریم باهاتون تماس میگیریم ، نه داخل اتاقتون بودید نه تلفنتونو جواب دادید!
+من دیشب بیرون از هتل بودم و گوشیم خاموش شده بود! حالا میگی چرا دنبال من میگشتی یا تا شب میخوای غر بزنی؟
-آآآآ ببخشید.... من جئون جونگ کوک هستم ! بادیگارد....
+نامجون اینا میدونم دیدمت دیشب .
-بله درسته ..راستش برامون یک مشکل پیش اومده که جیهوپ شی گفتن شما میتونین کمکمون کنید.
+حتما ! چیکار میتونم بکنم؟
-راستش میکاپ آرتیست ما پاسپورتش تو فرودگاه به مشکل خورده و نتونسته بیاد ما عصر ساعت 5یک مصاحبه داریم و شب هم کنسرت! جیهوپ شی گفتن از شما بخواییم که بجای میکاپ آرتیست ما ، بچه هارو میکاپ کنین...البته حتما دستمزدتون پرداخت میشه.
+اممم .... آخه من وسایل زیادی همراهم نیست.
_شما یک لیست از چیزهایی که لازم دارید برای من بنویسید تا یکساعت دیگه دستتونه . جیمین شی لطفا ... خیلی اوضاع پیچیده شده !
آخی!!! با چشمای گرد و درشتش زل زده بود به من !!!!با اینکه از نظر قد و هیکل دوبرابر من بود ولی شبیه خرگوش شده بود با چشای قلمبه ی مشکیی!!!! کی میتونه به تو نه بگه بانی!
+ اوکی جئون بیا اتاقم تا من یه لیست بهت بدم .
چشماش برق زد . احساس کردم اگه میتونست میپرید و بغلم میکرد.
-واقعا ممنونم ازتون جیمین شی.
بهش خندیدم و به اتاقم رفتیم .
یک لیست از چیزایی که احتیاج داشتم نوشتم و بهش دادم و قرار شد تا برمیگرده من یه چیزی بخورم و یه دوش بگیرم.
بعد از دوش آب گرمی که گرفتم سر حال اومدم .
تلفن هتل و برداشتم صبحانه سفارش بدم که در اتاقو زدن.
چقدر زود اومد یک ربعم نشد که!
رفتم درو باز کردم و دیدم مستخدم هتل با یک میز پر و پیمون صبحانه پشت درِ!
+فک کنم اشتباه اومدین .من هنوز چیزی سفارش ندادم!
کاغذی که دستش بودو نگاه کرد و گفت:
-اتاق 701 همین جاست دیگه .این صبحانه از طرف سوییت VIP براتون فرستاده شده!
و چرخ و هل داد و اومد تو وَ وسایل رو دونه دونه روی میز اتاقم چید.
-میل کردین با داخلی 10 تماس بگیرید من میام میبرم.
تشکر کردم و رفت. کار جئون بانی بود.
ازش واقعا ممنون بودم چون از گرسنگی داشتم میمردم. خودمو به یک صبحانه مفصل مهمون کردم و آماده نشستم منتظر بانی.
سر یک ساعتی که گفته بود پیداش شد .
دروباز کردم و با ذوق پرید داخل.
+ جیمین شی همه چیزایی که گفته بودین و پیدا کردم
-ممنونم جئون!
+ میتونین جونگ کوک صدام کنید. اگه آماده ای بریم هیونگا منتظرنتونن.
با هم به طبقه بالا رفتیم وارد سوییت VIP شدم. یک سوییت خیلی بزرگ و قشنگ بود. طبقه آخر هتل ، با ۳ تا اتاق خواب.
هرسه اونها رو هراسون دیدم که هرکدوم به یک طرف میرفتن که بهشون سلام کردم . متوجه من شدند و به سمتم اومدن. البته به جز یونگی که به راهش ادامه داد و وارد آشپزخانه سوییت شد.
جیهوپ: اوه جیمییین خداروشکر که پیدات کردیم تو فرشته نجات ما شدی.
نامجون : اوه جیمین شی ممنون که قبول کردی کمکمون کنی.
جیمین: نه بابا این چه حرفیه خوشحالم که میتونم برای گروه مورد علاقم کاری بکنم.
یونگی: جیمین بیا تو اتاق من اونجا میکاپ میکنیم.
با حرف یونگی سری برای بچه ها تکون دادم با کمک جئون بانی وسایلم رو به اتاق یونگی بردیم و کارمو شروع کردم

My AngelWhere stories live. Discover now