Part26:تنهام نذار

101 23 6
                                    



راوی

از صبح خیلی زود حسابی توی عمارت شلوغ شده بود. بلاخره عزیز دردونه جین داشت برمیگشت وجین توی پوست خودش نمیگنجید.

با اینکه تهیونگ درخواست یک مهمونی کوچیک رو کرده بود ولی جین تا تونسته بود مهمون دعوت کرده بود و حسابی توی باغ از همه چی مایه گذاشته بود.

از تزئین باغ بگیر تا گرفتن بهترین نوشیدنی و میوه و بره کبابی روی میز.

جیمین هم از سروصدای زیاد و فریاد های دائم جین که به هرکس یک دستوری میداد بیدار شد. میخواست از توی بغل یونگی بیاد بیرون که حلقه دست یونگی دور کمرش تنگ تر شد.

+کجا؟

-با این عربده های جین که نمیشه خوابید . پاشم حداقل برم کمکش

یونگی جیمین رو که انگار بالشت موردعلاقشه توی بغلش محکم تر فشار داد و سرشو توی گردن خودش فرو برد

+عشقم الان خیلی زوده!یکم دیگه بخواب !تا شب خسته میشی.

جیمین هم بیشتر توی گردن یونگی فرو رفت

-مطمئن باش اگه توی این سروصدا خوابم میبرد حتما میخوابیدم.

یونگی کمی سرشو فاصله داد و شیطون توی چشماش نگاه کرد.

+خب با این وضع که الان زوده از تخت بری بیرون، از طرفی هم دیگه خوابت نمیبره...... نظرت چیه یکم شیطونی کنیم؟

و با خنده لثه ای خوشگلش به جیمین خیره بود. اما از طرف جیمین مشتی بود که روی سینش نشست

-ولم کن بچه پرووو!!! پاشو ببینم تا شب هزارتا کار داریم!!! شیطونی فعلا بی شیطونی.

و با هر زور و زحمتی بود خودشو از توی بغل یونگی بیرون کشید. و یونگی هم با لب خندون بهش خیره بود.

.

.

.

کم کم همه ی مهمون ها داشتن از راه میرسیدن و تا رسیدن تهیونگ هم تقریبا 1 ساعتی بیشتر نمونده بود.

جونگکوک داخل اتاق با موهاش درگیر بود و هر لحظه بهشون یک حالت میداد.نامجون با خنده به سمتش رفت

-جونگکوک فکر کنم تا تهیونگ برسه تو نصف موهاتو کندی! چیکار داری میکنی؟

+وای هیونگ نمیدونم!استرس دارم! هرکاری میکنم موهام خوب نمیشه! چیکار کنم! وای نمیدونم چجوری درستش کنم!! اگه یه مدلی باشه که تهیونگ خوشش نیاد چی؟؟لباسم خوبه؟یا یکی دیگه بپوشم

My AngelWhere stories live. Discover now