3 ماه از قضیه دزدیدن من توسط یونگی میگذره، بعد از اون قضیه جین و دار و دستش کتک حسابی نثار یونگی و جونگ کوک کردن و بهشون گفت اگه باز هم از این اتفاقا بیفته دیگه ساکت نمیمونه و حتما با پلیس و رسانه ها در میون میذاره و آبروشون رو میبره.....با بهم خوردن رابطه ته و کوک، افسردگی تهیونگ دوباره برگشت و این دومین بحران عاطفیش بعد از مردن شوون(دوست پسر جین که مخفیانه عاشقش بود) بود. جونگ کوک بارها سعی کرد باهاش صحبت کنه و براش توضیح بده اما تهیونگ فقط بهش میگفت که توهم مثل پسر خالت یه دروغگوی خائن بیشتر نیستی .
جین هم فرستادش آمریکا تا مدتی از کره و خاطراتش دور باشه و هم بتونه مدرک فوقش رو بگیره و بعد برگرده کره! جونگ کوک هم از یونگی جدا شده بود و همراه خواهرش زندگی میکرد و با وجود ارثی که بهشون رسیده بود میدونستم که خونه بزرگی گرفتن تا راحت تر باشن.اما نامجون میگفت که یونگی هم بیشتر موقع ها پیش اونا میمونه.
داستان من و کای هم تموم شد، بعد از نجات دادن من وآش و لاش کردن یونگی ،اون هم بیکار ننشست و تمامی فیلم هایی که اون دوربین لعنتی توی اتاق خواب ضبط کرده بود از سکس من با یونگی که با خواست و همراهی خودم بود برای کای ارسال کرد. کای هم با دیدن اونها فکر کرد که خودمم هم بی میل نبودم ، اولش سعی کرد بی توجه باشه ولی نتونست . هروقت میخواست باهام سکس کنه اون صحنه ها میومد جلو چشمش و بدتر از همه مارکی که یونگی رو سینم زده بود حالشو بهم میریخیت و دیگه نمیتونست ادامه بده. به بهونه راه اندازی شعبه ژاپن تمامی کاره های شعبه کره رو به من سپرد و رفت ولی من میدونستم که دیگه رابطمون تموم شدس.....
تنها کسایی هم که رابطشون برقرار موند نامجون و جین بودن. عشق واقعی و پاکشون به همدیگه ثابت شده بود و با تمامی اتفاقاتی که افتاده بود اجازه ندادن که رابطشون خراب بشه. واقعا حسرت میخوردم وقتی میدیدمشون.
اما من!
وقتی کای ولم کرد و رفت خیلی برام سنگین تموم شد تموم چیزهایی که یه روزی توی مرد ایده آلم میدیدم کای داشت اما مین یونگی عوضی باعث شد تا از دستش بدم، جیمین شیطون و بازیگوشی که همیشه خنده رو لباش بود ،تبدیل شده بودم به یک آدم بی احساس و سرد و خاموش. مثل رباط ها فقط کار میکردم و شب ها فقط میخوابیدم و فردا دوباره از اول، وقت های خالیم رو هم میرفتم و فقط میرقصیدم و میرقصیدم تا جایی که جونم تموم شه و بی حال پخش زمین بشم. تنها رقص بود که باعث میشد مدتی از فکر و خیال بیام بیرون.
نبودن تهیونگ توی خونه بیشتر از قبل توی ذوق میزد و همچنین جین هم میترسید باز هم به سر یونگی بزنه و کاری بکنه اجازه نداد تنها بمونم بنابراین توی یکی از اتاق های عمارتش مستقر شدم.
YOU ARE READING
My Angel
Fanfictionجیمین منو تو فرشته زندگی هم شدیم، با هم پرواز کردیم و اوج گرفتیم بیا بازم اوج بگیریم و بالا بریم .... ژانر: درام-رمانتیک - انگست-اسمات-هیجان انگیز زوج اصلی:یونمین. زوج فرعی : نامجین.تهکوک.