•❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 18

182 53 0
                                    

به سختی بغضش رو پس میزد و تلاشش برای برنگشتن سمت سهون و بکهیون دردناک‌ترین جنگ زندگیش به نظر میرسید، قدمای آرومش به خوبی کریس رو متوجه حالش کرده بودن و با رسیدن به ماشین، لوهان به سرعت سوار شد و کریس رو از دیدن مردمکای لرزونش محروم کرد.

سکوت بینشون طولانی شده بود و کریس از بی‌قراری قلبش متعجب بود، تمام وجودش فریاد میزد باید برای برگشتن انرژی به بدن پسر سرسخت کنارش کاری بکنه و با تردید دستش رو جلو برد و آهنگی پلی کرد، با پیچیدن صدای موسیقی متال بینشون لوهان نگاهی به نیم‌رخ کریس انداخت و پرسید:

- همچین آهنگایی گوش میدی؟

کریس لبخند محوی زد و بدون اینکه نگاهش رو از جاده بگیره جواب داد:

+ من کودک درون فعالی دارم.

لوهان ناخودآگاه لبخند محوی زد.

- درسته... آقای دادستان هنوز توی بیست سالگی مونده.

مدتی میشد که راجع به کریس کنجکاو شده بود، اون مردی موفق و پر انرژی بود که هیچ چیز نمیتونست حس شوخ طبعی جالبش رو از بین ببره و از طرفی محکم و قدرتمند بود، انقدری که لوهان حاضر بود قسم بخوره پشت لبخندها و لحن دوستانش منطقی‌ترین مرد دنیا مخفی شده.

+ این فقط یکی از جذابیتامه آقای بیست ساله.

لحن شیطنت‌آمیزش برگشته بود و قبل از اینکه لوهان به خودپسندبودنش غر بزنه صدای پرانرژی کریس دوباره بلند شد.

+ غذا چی بخوریم؟

لوهان نگاهی به ساعتش انداخت و جواب داد:

- باید خرید کنیم تا غذا درست کنم.

کریس نفس عمیقی کشید و دور زد.

+ بیا امروز بیرون غذا بخوریم.

لوهان متعجب به دست کریس که صدای موسیقی رو بلند و سرعتش رو بیشتر میکرد خیره شد.

- ولی...

+ مهمون من... امروز اولین روزیه که نگران پرونده‌ی اوه نیستم.

نگاهش رو به لوهان داد و گفت:

+ باهام جشن بگیرش.

با دیدن نگاه پرآرامش و لحن مشتاق کریس سرش رو به نشونه‌ی تایید تکون داد و این بار نگاهش رو به بیرون داد.

کریس لبخند تلخی زد و نفس عمیقی کشید، میدونست بین لوهان و اوه سهون رابطه‌ای بوده و امروز به وضوح متوجه نگاه‌های پرحسرت و غمگین لوهان به سهون شده بود، قلب لوهان توانایی نگه داشتن همچین عشق بی‌قیدوشرطی رو داشت؟ عشقی که هنوز هم چشماش رو خیس میکرد!

چرا سهون قدردان این احساس نبود؟ اگه کریس شانس دریافت همچین عشق بزرگی رو داشت هرگز از دستش نمیداد!

Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 2]Where stories live. Discover now