سرفصل سوم1

61 17 18
                                    

خلاصه قسمتای قبل که احتمالا تا الان یادتون رفته:

فهمیدیم که یه دارو هست که میتونه سلول‌ها رو بازسازی کنه و هر زخمی رو درمان کنه. ولی یه عده هستن که دنبال شیوه تزریق این دارو به مغزن و تا الان هر راهی رو امتحان کردم به بم‌بست خوردن. و یه تراشه از آزمایشگاه اینا دزدیده شده که فکر میکنن روش تزریق توی اونه برای همین دنبالشن.

اون یارو که این تراشه رو دزدیده امانتش داده به ننه بابای بکهیون. بعدا که برای پیدا کردن این تراشه تو بازار سیاه جایزه میزارن بابای بک تصمیم میگیره تراشه رو بده به مافیا ولی ننه‌ش نمیزاره و دعواشون میشه و بابای بکهیون پخ پخ میشه.

بکهیونم که اون صحنه جلو چشمش بوده دچار تروما میشه و بیماری روانی باعث میشه خاطراتش تغییر کنن و فکر کنه خودش باباشو کشته. (حالا اینکه واقعا کی اینکارو کرده هنوز نمیدونیم. در واقع منکه میدونم. شما هنوز نمیدونید)

این وسط اون مافیاها که دنبال تراشه‌ن میگردن دنبالش و میرسن به خانواده اینا و میبینن به به همه به هلاکت رسیدن غیر بکهیون. بکهیونو برمیدارن میبرن که از زیر زبونش بکشن تراشه کجاست ولی این بچه از همه‌جا بی‌خبره.

همونموقه پلیسا میریزن این مافیاها رو بگیرن و بکهیونم که پیششون بوده و نمیتونه ثابت کنه از اینا نیست میوفته زندان.

از اونور یه مافیای دیگه هم دنبال تراشه‌س (همه اینا بخاطر اون جایزه کوفتی تو بازار سیاهه)
که این مافیاهه از قضا همون مافیایی عه که رئیسش بابای چیول بوده.
یه جاسوس میفرستن تو زندان تا بکهیونو پیدا کنن و بعدم با مدیر زندان معامله میکنن و بکهیونو میزنن زیر بغلشون میبرن تا تحقیقات کنن.
خلاصه وقتی بعد کلی بدبختی به تراشه میرسن میفهمن زکی! تو تراشه همون روش ساخت دارو بوده نه روش تزریقش به مغز و خلاصه حسابی میخوره تو برجکشون.

ولی این داداشمون که جاسوس این مافیاهه بوده و اتفاقا اسمشم دنیله، یه برادر بزرگتر با معلولیت ذهنی داره برای همین پیگیر میشه که بفهمه روش تزریق این دارو رو از کدوم گوری باید پیدا کنه و بعد از مدت‌های طولانی میفهمه تراشه‌ی اصلی در واقع خود بکهیونه! (حالا اینکه چرا بکهیونه و اینا رو بازم من میدونم و شما هنوز نمیدونید)

همه اینا مال شومپخ سال پیشه. (شومپخ رو یه عدد خیلی گنده در نظر بگیرید) حالا برگردیم به زمان حال.

ما اینجا یه بکهیون داریم که بعد شومپخ سال تازگیا زده به سرش که پیگیر شه ببینه قضیه واقعا چی بوده و چرا ننه باباش اونجوری دار فانی رو وداع گفتن. و تو وصیت نامه ننه‌ش یچیزایی میخونه (که بازم شما نمیدونید چه چیزایی)
از این طرف داره سعی میکنه رد اون گروه مافیا هه رو هم بگیره شاید به جوابی چیزی برسه و در همین راستا با چیول آشنا میشه.

Alef ♡ الـــ🌪ـــف [ Season2 ] Where stories live. Discover now