های گایز حالتون چطوره؟!
برای تأخیر یک روزه عذرمیخوام از چهارشنبه تا الان یکسره دو شیفت سرکار بودم.
خوبین؟
پارت جدید و همین چند دقه پیش نوشتنش و تموم کردم و بفرمایید خدمت شما
ممنونم که حمایتتون رو ادامه میدین
برای پارت بعد
فکر میکنید ییشینگ چجوری هانا رو دیونه میکنه؟!°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
^ :آیا برای همبستری و تجربه کردن احساسِ پر عطش عشق مشتاق نیستی ناجیِ من؟!
+برای ملاقاتت در زیر نور ماه، سوار بر تیغهای تیز خواهم آمد.
آنطور بیچارهی شهوت و عشقِ روحم میشوی که هوا و عطر هیچ درخت و شکوفهی گیلاسی هواییات نمیکند!
هیکاروی کوچک من...
معشوقهی فریبندهی من! ^:عااا...آاای آروم تر دردم میگیره!!
نگاهی به نیم رخ درهم پسر انداخت و لبخند زد.
پنبهی آغشته به پماد رو آروم تر روی جای زخم مالید.+بدنت کوفته نشده؟
:نه حالم خوبه فقط روی پوستم وقتی پانسمان و برمیدارین میسوزه.
+دقیقا کنار تتوی گردنتم پاره شده.
:بله میدونم، وقتی دکتر بهم گفت واقعا وحشت کردم تو دلم گفتم اگه جای تتوی خانوادگی از بین بره چی؟! ولی دکتر گفت دقیقا کنارشه و هیچ مشکلی پیش نیومده، تعجب کرد که چطور قبل از سن قانونی تتو زدم.
+تو بهش گفتی؟؟
:ازم پرسید بدون اجازه تتو زدم یا نه، من گفتم شما میدونید.
چانیول هومی زیر لب گفت و پانسمان رو به کمک چسب روی زخم پسر بست.
ضربهی آرومی به شونش زد و اعلام کرد:+شیرینی و بذار کنار روی شکم دراز بکش.
اینکه جلوی پدرخواندش لخت شد تا به درمان زخمهاش برسه براش اصلا سخت نبود. بکهیون فکر میکرد از وقتی که رابطشون حالت دیگهای به خودش گرفته همه چیز در کنار مرد براش آسون تر شده، ذاتا هم بکهیون آدم خجالتی نبود و هیچ علاقهای به دوری کردن از مرد نداشت.
دست چانیول از پایین قوس کمرش تا وسط شونش جایی که یک زخم جزییِ دیگه اما عمیق وجود داشت حرکت کرد.
دوست داشت وجب به وجبِ وجود بکهیون رو لمس کنه تا در آخر به چیزی که میخواد برسه.{عشق}برای چانیول عشق مقدس و واقعی و دست یافتنی بود، اونقدری که مرد سی و شش ساله تلاش میکرد تا با پاک نگه داشتن جسمش برای زندگی پرمحبت با یه فرد درست آماده بشه، اگ اجبار و شرطهای پدرش نبود هرگز باکرگیش رو از دست نمیداد. هرگز با یه زن وارد رابطه نمیشد و عذاب رو به خودش تحمیل نمیکرد.
چانیول برای رسیدن به آزادی اون هم با داشتن جایگاه ریاست تن به وارث پدرش بودن داد و در آخر به استقلالی که میخواست رسید.
حالا آزادانه معشوقش رو روی تخت خودش و در آغوشش نگه میداشت بدون اینکه نگران از دست رفتن اعتبار و جایگاهش باشه.
YOU ARE READING
Hanafubuki_Secret
Romance◈𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ #Hanafubuki_Secret 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ➪ Chanbaek 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 ➪ Romance, Daddykink, Mafia یاکوزای بزرگ ژاپن درست زمانی که قصد داره نوهعزیز و ناز پروردهٔ خودش رو برای حفاظت از یک راز فراری بده، توسط گروه دشمن کشته میشه! هیکارو جوان به دست...